ای ساربان، ای کاروان، لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من، جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی، لیلای من چرا می بری
ای ساربان کجا می روی، لیلای من چرا می بری
در بستن، پیمان ما، تنها گواه ما، شد خدا
تا این جهان برپا بود این عشق ما بماند بجا
ای ساربان کجا می روی، لیلای من چرا می بری
ای...
چیزی مرا به بودن نمی برد
از واژه ی دو وجهی تکرار خسته ام
من بی رمق ترین نفس این حوالی ام
از بودن مکرر بر دار خسته ام
من با عبور ثانیه ها خرد میشوم
از حمل این جنازه ی هشیار خسته ام...
دست بی بلا....
گوش كن، جاده صدا مي زند از دور قدم هاي ترا.
چشم تو زينت تاريكي نيست.
پلك ها را بتكان، كفش به پا كن، و بيا.
و يا تا جايي، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روي كلوخي بنشنيد با تو
و مزامير شب اندام ترا، مثل يك قطعه آواز به خود جذب كنند.
پارسايي است در آنجا كه ترا خواهد گفت...
اهورا مزدا بار دگر به سرزمین آریایی من طراوت می بخشد و فرزندان کوروش را شادمان می سازد. در شکفتن جشن نوروز در همه ی سال هفت سین: سربلندی، سرمستی، سلامتی، سعادت، سبزبختی و سرور را برایتان آرزومندم.
اهورا مزدا بار دگر به سرزمین آریایی من طراوت می بخشد و فرزندان کوروش را شادمان می سازد. در شکفتن جشن نوروز در همه ی سال هفت سین: سربلندی، سرمستی، سلامتی، سعادت، سبزبختی و سرور را برایتان آرزومندم.
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آئین درویشی نبود
ورنو با تو ماجراها داشتیم
شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم!!!!! :(
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند ؟ :( :(( :(( :(
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند!!
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
کشته ی غمزه ی تو شد حافظ ناشنوده پنید
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند!