دلم یخ میزند گاهی
دراین سرمای تنهایی
شبم قندیل میبندد
از این یخهای تنهایی
قلم آهسته می راند
بر این خط بلند ، اما
گمانم یاد می گیرد
ز من انشای تنهایی . . .
[IMG]
نبض احساس من تند مي شد.
از پريشاني اطلسي ها
روي وجدان من جذبه مي ريخت.
شبنم ابتكار حيات
روي خاشاك
برق مي زد.)
يك نفر بايد از اين حضور شكيبا
با سفرهاي تدريجي باغ چيزي بگويد.
يك نفر بايد اين حجم كم را بفهمد،
دست او را براي تپش هاي اطراف معني كند،
قطره اي وقت
روي اين...
گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج. در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست. پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد، و بزي از «خزر» نقشه جغرافي ، آب مي خورد.
مرگ مسئول قشنگي پر شاپرك است. مرگ گاهي ريحان مي چيند. مرگ گاهي ودكا مي نوشد. گاه در سايه است به ما مي نگرد. و همه مي دانيم، ريه هاي لذت ، پر اكسيژن مرگ است.
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم،
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم،
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم...
و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای ، وقتی بزرگ میشی، سفیدی،
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای،
وقتی می ترسی، زردی، وقتی...
من نبوووووووووووووووووووودم جشن تولد دووووووووووووووستم ......... کلی غصه خوردم ...ببخشید نسترن جووووووووونم :cry: آرزو میکنم دلت همیشه پر باشه از خدا و به تمام آرزوهای قشنگت بررررررررررسی