میگه شبیه خودت بود خیلی
بعد پرسیدم اسمش رو نفهمیدی میگه نه فقط مامانت (یعنی مامان من) اونجا بود هی میگفت قربون عروسم بشم.
اونقدر با آب و تاب خوابشو تعریف کرد باورم شده راستی راستی نامزد کردم با یکی و خودم خبر ندارم
همین الان یکی از دوستان بهم زنگ زده میگه رضا باید یه چیزی برات تعریف کنم گفتم خب بگو
میگه دیشب خواب دیدم با یه دختر نامزد کردی موهاش قهوه ای بود چشماش درشت بود و پوستش سفید. خیلی با هم خوب بودین
خیلی کیف کردم