نتایح جستجو

  1. DONYA16822

    براش همیشه خودش رو میکشم .......... بعد یکی هم کنارش ............. میگه خاله بهار اینم تویی :smile:

    براش همیشه خودش رو میکشم .......... بعد یکی هم کنارش ............. میگه خاله بهار اینم تویی :smile:
  2. DONYA16822

    ممنون خدا حافظ و نگهدار همه بچه ها باشه مخصوصا پنبه شما رو آخه تامای مثل شازده کوچولو .... میگه...

    ممنون خدا حافظ و نگهدار همه بچه ها باشه مخصوصا پنبه شما رو آخه تامای مثل شازده کوچولو .... میگه خاله برام نقاشی میکشی ............ :smile:
  3. DONYA16822

    با من می آیی به آنجا برویم ؟؟؟ من تنها ، پای رفتنم نیست [IMG] قصد سفر نداری ؟؟ اینجا همه چیزش...

    با من می آیی به آنجا برویم ؟؟؟ من تنها ، پای رفتنم نیست [IMG] قصد سفر نداری ؟؟ اینجا همه چیزش دلگیر است و کبود من نشانی شهری را دارم سراسر سبز ، سراسر آبی
  4. DONYA16822

    پس چون جسمش زمینی بود .... نتونست با خودش ببره ................. عاشقه اون بره شم :cry: یاد...

    پس چون جسمش زمینی بود .... نتونست با خودش ببره ................. عاشقه اون بره شم :cry: یاد تامای افتادم نه دلنوشته های من نیست برای آقای فرامرز خاکپور .............. منم خیلی شعرهاش رو دوست دارم
  5. DONYA16822

    آنجا قول میدهم حالم خوب شود قول میدهم دیگر از تنهایی نترسم ، از تاریکی ، حتی از دره های پر عمق...

    آنجا قول میدهم حالم خوب شود قول میدهم دیگر از تنهایی نترسم ، از تاریکی ، حتی از دره های پر عمق قول میدهم دستانم پناه دستانت شوند نفسم امنیت نفسهایت و نگاهم گرمابخش وجودت شود حالا می آیی با هم برویم ؟؟؟ بد جود هوای جاده دارم با تو جاده ای که باران زده باشد ، و خالی از هر حس تشویش بیا با هم...
  6. DONYA16822

    آخه این جا میگه خودت که درک می کنی راه خیلی دور است نمی توانم این جسم را با خودم ببرم خیلی...

    آخه این جا میگه خودت که درک می کنی راه خیلی دور است نمی توانم این جسم را با خودم ببرم خیلی سنگین است :cry:
  7. DONYA16822

    دیشب تموش کردم .......... فقط یکمی آخرش برام نا مفهوم بود ..... شازده کوچولو مرد ؟ یا ............

    دیشب تموش کردم .......... فقط یکمی آخرش برام نا مفهوم بود ..... شازده کوچولو مرد ؟ یا ............
  8. DONYA16822

    از جاده های سبزش گفت ، از دستهای گره در دست عشق از سجاده های همیشه باز روبه قبله ی آرامش از...

    از جاده های سبزش گفت ، از دستهای گره در دست عشق از سجاده های همیشه باز روبه قبله ی آرامش از عشق بازی مدام آسمان و زمین از گل ، از کلبه های سبز ، صندلی های ابریشم آنقدر گفت و گفت تا در من زاده شد ؛ خیال سفر اما تنهایی رهایم نمیکند ، از سفر تنهایی میترسم من اسیرم ، گرفتار این دره ی سیاه و...
  9. DONYA16822

    به منم دو روز پیش دوستم هدیه داد ............. هر صفحه ش جای فکر داره ای کاش میشد شازده کوچولو...

    به منم دو روز پیش دوستم هدیه داد ............. هر صفحه ش جای فکر داره ای کاش میشد شازده کوچولو رو می دیدم نمیذاشتم غصه بخوره .............
  10. DONYA16822

    دشمن نداشتتون شرمنده علی آقا از ته دلم گفتم راستی شما کتاب شازده کوچولو رو خوندید ؟؟

    دشمن نداشتتون شرمنده علی آقا از ته دلم گفتم راستی شما کتاب شازده کوچولو رو خوندید ؟؟
  11. DONYA16822

    ممنون ........... ولی دله شما مهربونتر و پاکتره:smile::smile:

    ممنون ........... ولی دله شما مهربونتر و پاکتره:smile::smile:
  12. DONYA16822

    اسفندها مهربوننن ........... مثل شما امروز تو باشگاه کلی خوشحال شدم .... آخه توی مسابقه عکاسی...

    اسفندها مهربوننن ........... مثل شما امروز تو باشگاه کلی خوشحال شدم .... آخه توی مسابقه عکاسی نفر پنجم شدم ...........
  13. DONYA16822

    دور باید شد از این حال پریشان مست باید شد از دنیایی پنهان ؛ عالم رویا ، دنیای خیال در ژرفای...

    دور باید شد از این حال پریشان مست باید شد از دنیایی پنهان ؛ عالم رویا ، دنیای خیال در ژرفای خیال غرق باید شد آنقدر.... که آب شود کابوسهای تاریک و مبهم دور باید شد از غم دور باید شد از الم باید مسیری ساخت ، به سمت لبخند ، به سمت آرامش یک چرت تابستانی باید فراموش شد ، فراموش کرد باید از...
  14. DONYA16822

    سلام خوبید؟ ........ چه جالب واقعا .............

    سلام خوبید؟ ........ چه جالب واقعا .............
  15. DONYA16822

    چه اسفندها....آه چه اسفندها دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی که گفتند این روزها می رسی از...

    چه اسفندها....آه چه اسفندها دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی که گفتند این روزها می رسی از راه سلام ممنوووووووووووووووون ... این شعر رو دوست داشتم ... آخه منم اردیبهشتیم :smile:
  16. DONYA16822

    [IMG][IMG][IMG]

    [IMG][IMG][IMG]
  17. DONYA16822

    کار من چیدن واژه هاست مینشینم لب حوض تنهایی خویش و مشتی از واژه های زلال میگیرم به دست و میپاچم...

    کار من چیدن واژه هاست مینشینم لب حوض تنهایی خویش و مشتی از واژه های زلال میگیرم به دست و میپاچم به سطح تبدار حیاتِ کاغذ و میشود سیاهه ای ؛از دلنوشته های آبی کار من بازی با حروف بی جان است حروفی که معنا میدهند و بیمعنایند کار من شکل دادن به اشیای بی شکل است ساختن یک رود بزرگ با چند واژه کوچک...
  18. DONYA16822

    سلام کجایید ؟؟؟

    سلام کجایید ؟؟؟
  19. DONYA16822

    خدایا مرا ببخش که با چشمی که دادی هر چیزی را که ارزش دیدن نداشت دیدم با دهان و زبانی که دادی...

    خدایا مرا ببخش که با چشمی که دادی هر چیزی را که ارزش دیدن نداشت دیدم با دهان و زبانی که دادی حرفهایی زدم که قلبهایی را شکست و حرفهایی زدم که نباید میزدم و حرفهایی زدم که تو گفته بودی نزنم با دستانی که تو دادی کارهایی کردم که نباید میکردم و کارهایی که لرزه به دستانم می اندازد .هم به دستم هم به...
  20. DONYA16822

    گفتند:باش مجبور شدیم به بودن گفتند : زندگی کن مجبور شدیم به زندگی کردن گفتند : بمیر مجبور شدیم...

    گفتند:باش مجبور شدیم به بودن گفتند : زندگی کن مجبور شدیم به زندگی کردن گفتند : بمیر مجبور شدیم به مردن گفتند و گفتند و ما مجبور شدیم و مجبور شدیم ولی بین این همه اجبار تنها اختیاری که داشتیم فقط تو بودی فقط تویی که میگویی داشتن من اختیاریست و من با تمام وجودم با تو بودن را میپذیرم و با تمام...
بالا