کاش یه خواهر داشتم. یه خواهر شیطون و شیرین و مهربون. که هر وقت حوصله ام سر رفته بود اذیتم میکرد.
بعضی وقتا می رفت تو اشپزخونه میگفت امشب واسه داداشم سیب زمینی سرخ کرده درست میکنم که حظ کنه.
مواظب مامانم میبود و رفیق و همراه همدیگه می بودند.
واسه بابام ناز میکرد و اگه بابام از گل نازکتر بهش میگفت...