نتایح جستجو

اصفهانیه میمره رو قبرش مینویسن من مردم ولی مغازه باز است

چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند

نه آنچنان عاشق باش که هيچ چيز را نبيني، نه آنقدر ببين که هرگز عاشق نشوي!

به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است

ضرب المثل چيني: «برنج سرد را مي‌توان خورد، چاي سرد را مي‌توان نوشيد، اما نگاه سرد را نمي‌توان تحمل کرد

از شمع سه چيز اموختم: ايستاده بميرم, بي صدا بميرم , بياد دوست بميرم!

عشق ايستادن زير باران و خيس شدن با هم نيست. عشق آنست که يکي چتري باشد براي ديگري و او هرگز نداند که چرا خيس نشد...

برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند قلبی که هدیه کند قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید قلبی که جواب بگوید

یک روز در همین پیراهنی که پوشیده ای در عطر کافور فرو می روی و سال ها بعد از ریختن گوشت بدنت دندان هایت لبخند خواهند زد

کسی که به من اعتماد میکند از کسی که مرا دوست دارد یک گام فراتر نهاده است

افسوس که هر شهاب پایان یک ستاره است

هیچ گاه امید را از کسی نگیر شاید تنها دارایی او باشد

اشک رازی ست لبخند رازی ست عشق رازی ست اشک آن شب لبخند عشقم بود (شاملو)

خاک را بدرود کردم و شهر را چرا که او نه در زمین و شهر و نه در دیاران بود.

برای پاک کردن کتاب ها کافی است آن ها را باز نکنیم.آدم ها هم همین طور: برای محو کردن شان کافی است هرگز با آن ها صحبت نکنیم.

همه لرزش ِ دست و دل‌ام از آن بود که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریزگاهی گردد. آی عشق آی عشق چهره‌ی آبی‌ات پیدا نیست (شاملو)

تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم آن نگفتیم که به کار آید چرا که تنها یک سخن یک سخن در میانه نبود: _آزادی! ما نگفنیم تو تصویرش کن! (شاملو)

چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری! چه بی تابانه تو را طلب می كنم ... (شاملو)

ابلیس پیروز مست صور عزای ما را به سفره نشسته نور را در پستوی خانه نهان باید کرد (شاملو)

و آن‌گاه به خورشید شك كردم كه ستاره‌گان را در بارگاهِ پر شكوه‌اش پنهان می‌كرد.