این پیچک ستم پیشه ای که به ارامی بر اندام درختان تنومند حلقه می زند وزرد وخشک می کند وخود همچنان به طراوت خویش می ماند وبالاتر میرود، چیست ؟؟؟
درخت این پاسدار خسته است که شب ها با سر روی خاکی و پاهای گل گرفته به خانه باز می گردد ودر قلب همسرش ان همه غرور و غم جمع میشود که حتی از گفتن کلمه ای باز...