نتایح جستجو

  1. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  2. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  3. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  4. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  5. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    " آدميزاد فقط با آب و نان و هوا نيست كه زنده است. اين را دانستم و مي دانم كه آدم به آدم است كه زنده است؛ آدم به عشق آدم زنده است." (كليدر - محمود دولت آبادي)
  6. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    لحظه ی دیدار نزدیک است،باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد دلم، دستم،باز گویی در جهان دیگری هستم های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ آی ! نپریشی صفای زلفکم را، دست ... آبرویم را نریزی، دل ای نخورده مست،لحظه ی دیدار نزدیک است ... "مهدی اخوان ثالث"
  7. سمانه آسمونی

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نگرانِ رفتنَ‌ت نیستم؛ برو! کوچه‌درختی‌های شهر به نام تواَند همه ( رضا کاظمی )
  8. سمانه آسمونی

    شعر نو

    چه کسی آگاه است در پیله ی تاریکِ پروانه چه بر او گذشت که چنین سراسیمه از خیر ِ خانه ی امن ِ خویش گذشت ... و راهی ِ آسمان شد...! --- علیرضا باقی
  9. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    بهار وُ این همه دلتنگی؟! نه، شاید فرشته ای فصل ها را به اشتباه ...ورق زده باشد! ( رضا کاظمی )
  10. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    آیا مشاهده کرده اید که مرگ سبب بیداری احساسات ماست؟چقدر رفیقانی که ترکمان میکنند دوست میداریم.چقدر آن عده از استادانمان که با دهانی پر از خاکند و دیگر قادر نیستند با ما صحبت کنند، ما آنها را مورد تحسین قرار می دهیم. این احترام به طور طبیعی بوجود می آید، احترامی که در زمان حیات از ما انتظار...
  11. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    روز بعد باز دوباره برگشته بودم دفتر. احساس بیهودگی می‌کردم و اگر بخواهم رک حرف بزنم حالم از همه چیز به هم می‌خورد. نه من قرار بود به جایی برسم نه کل دنیا. همه‌ی ما فقط ول می‌گشتیم. و منتظر مرگ بودیم. در این فاصله هم کارهای کوچک می‌کردیم تا فضای‌های خالی را پر کنیم. بعضی از ما حتی این کارهای کوچک...
  12. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    اشتباه از ما بود اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می‌دیدیم دست‌هامان خالی دل‌هامان پر گفتگوهامان مثلا یعنی ما ... کاش می‌دانستیم هیچ پروانه‌ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی‌آورد حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم از خانه که می‌آیی یک دستمال سفید، پاکتی...
  13. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  14. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  15. سمانه آسمونی

    [IMG]

    [IMG]
  16. سمانه آسمونی

    رباعی و دو بیتی

    می‌خور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد بجان پاک من و تو در سبزه نشین و می روشن میخور کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو خیام
  17. سمانه آسمونی

    رد پای احساس ...

    دلم تنگ است بیا بنگر چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده وین تالاب مالامال ... دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی بیا ای هم گناه ِ من دراین برزخ مهدی اخوان ثالث
  18. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی می کردم انس نگرفته بودم، دنیای دیگر به چه درد من می خورد؟ حس می کردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بی حیا، پررو، گدامنش، معلومات فروش چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ...
  19. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    حالم خوب نیست زیرا موجود خوبی ساخته نشده‌ام بدبخت تر و وحشتناک‌تر و مقصرتر ... از انسان موجودی نخوانده و ندیده‌ام هرگز زندگی ما سراسر تضاد و تناقض است آیا از این رو نیست که حرف می‌زنیم؟ 0نامه‌هایی به آنا حسین پناهی0
  20. سمانه آسمونی

    نوشته های ماندگار

    گذشته چیزی جز دروغ نیست ، خاطره هرگز بازگشت ندارد ، هر بهاری که گذشت دیگر گذشته است و پر حرارت ترین و استوار ترین عشق ها نیز درنهایت واقعیت های ناپایدار هستند که عمری بسیار کوتاه دارند. صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز
بالا