درزمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگي را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكسالعمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي ازبازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از
كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكهاين چه شهري است كه نظم ندارد
. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي...