مرد و زنه با هم جناق مرغ شکونده بودن( بازی یادم تو را فراموش)... مدت زیادی هم بوده و هیچ کدوم هم نمیباختن...اما این بار مرده کلید رو از زنه میگیره از فرط عصبانیت یادش میره بگه "یادمه" و میبازه...زن هم زود میگه " یادم تو را فراموش"...مرده میفهمه زنه نقشه کشیده بوده تا مرد رو عصبانی کنه همه چی رو...