نتایح جستجو

ngl ;ld onh ldo,hin ngl j, v, ldo.hn onh d [h sh;j , hv,l d [hdd ;i id] nynyi hd kfhai [hdd ;i t;v , bikl j, fhad [hdd ;i hvhla j,a l,[ fcki osji anl hc hdk ili v,clv'd osji anl hc hdk ili nynyi ihd fdo,n hgid ;ld hvhla onhdh n,sjj nhvl

:w05:........

سلام اقای تیک تاک اقا یوسف ( شهید اینده) تولدتون تبریک میگم:gol: ان شاء الله که در تمامی لحظات زندگی شاد باشید و علتی برای شادی عزیزانتون باشید........:smile: . . . حال و روز دلامون زیبا شد دل عاشقا همه شیدا شد گوش کنید فرشته ها می خونن بزنید کف که علی مولا شد عید غدیر بر شما مبارک

خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست عيد غدير مبارک

سلام عیدت موبالک:w40::w40:

چرا جواب نمیدی خو:w05::w04::w22::cry::cry:

همچنین..... التماس دعا

سخن بنیانگذار انقلاب ره سخن بنیانگذار انقلاب ره اجابت دعا در خبرا ست از سرور کائنات، محمد مصطفی (ص):هرگاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار، دست انابت به امیداجابت، به درگاه حق جلَ وعلا بردارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند. بازش بخواند ، باز اعراض کند. بازش به تضرع و زاری بخواند، حق...

کور حقیقی «فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت:شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذرنیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذرکوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم،ازدرخانه خداوند به درخانه کسی مثل تو نمی آمدم.» ریاض الحکایات ص 128

سخنی از حاج اسماعیل دولابی سخنی از حاج اسماعیل دولابی بگو مال خداست از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست وکارخداست . نکند خدا را بپـوشانی و آن را به خـودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست.اگر این نکته را رعایت کنی ، از وادی امن سر در می آوری. هروقت خواستی از کسی یا چیزی...

سخن بنیانگذار انقلاب ره سخن بنیانگذار انقلاب ره تهذیب در جوانی تاجوانى در دست‏ تو است کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفـال و رفع حُجُب ، کـه هـزاران جـوان که به افق ملکـوت نزدیک ترند موفق می شوند و یک پیرموفق نمى‏شود . قید و بندها و اقفال شیطانى اگر در جوانى غفلت از آنها شود ،...

می توانم با دست دیگر بجنگم - شهید بهرام ترابی عملیات بیت المقدس شروع شده بود و آزاد سازی خرمشهر، امید تمام بچه های رزمنده بود. در گرماگرم حمله، خمپاره ای، در جمع بهرام « بچه ها منفجر شد و چند نفر شهید شدند و دست برادر ترکش خورد. همسنگرانش دست او را بستند. ولی او قبول» ترابی نکرد به عقب برگردد...

از من بهتر بسیجی ها هستند چند روز بود که صبح زود تا ظهر پشت خاك ریز می رفت و محور عملیاتی لشگر را تنظیم می نمود و روی منطقه تا جایی که برایش امکان داشت، کار را بررسی می کرد. هوای گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هر کسی را می برید. یکی از همین روزها نزدیك ظهر بود که آقا مهدی از پشت خاك ریز...

ان شاء الله که به خوبی رفع بشه هنوز نرفتم دانشگاه:D خواهش میکنم اشکلی نیست

سلام خواهر کجایی نیستی؟؟؟ احوال شما:smile:

واقعا عالیه.......

حاجی؛حج وشهادت قبول [ختم صلوات]

حاجی؛حج وشهادت قبول [ختم صلوات]

حاجی؛حج وشهادت قبول [ختم صلوات]

حاجی؛حج وشهادت قبول [ختم صلوات]