اون شبی که چشم مهتاب به نگاه باغچه خندید
چیکه چیکه دست بارون خواب شیشه ها رو دزدید
دیوارای سنگی باغ دل به پیچکا سپردن
ابرا با ستاره هاشون دل کفترارو بردن
اما من این من بی تو تک و تنها تو خیابون
واسه تو گریه می کردم عاشقونه زیر بارون
اون شبی که دستای باد موی بید و شونه می کرد
رازقی با طعم...