اصرار شیرین بود که میگفت زینب بابا میخواد وگرنه ترور هم شده بودم و هنوز هم معلوم نبود کدوم یک از ایادی استکبار جهانی که تو همه زمینه ها هم محتاجشونیم من رو ترور میکرد....
مطمئنا اون موقع دیگه از نبودنم مثل این دختر گل بالایی بشکن میزدی و میرقصیدی...اصلا میشدی استاد رقصش از سر...