اين بار پشت لحظههای وهم پنهان شده بودم تا مبادا هبوطی داغتر از قلبم بيابم . صدای پای سرنوشت میآيد در روزهای کودکی پشت پنجرهی خواهش به انتظار پری سرخ آسمانی نشسته بودم. تق تق کسی در زد در وادی زمان بود یا در وهم و خيال در زد. باز کردم در را همان واژهی غريب با همه آشنا! بله ... دوست بود. صحبت...