چرا از تو نگویم ؟
چرا اشكهای تو را نسرایم ؟
وقتی همه دریاها در قلب مهربان تو جریان دارند
چرا من یك قطره پرهیاهو نباشم ؟
چه شبها كه با یاد تو
فانوس ها را در ایوان تنهایی آویختم
و آنقدر منتظرت ماندم
كه همه پنجره ها مرا می شناسند
یك بار و فقط یك بار
آرام تر از خواب درختان به سراغ من بیا...