خداوندا رویم به سوی تو بود ، شنیدی ولی گفتی زود است ، صبر کن و من صبر کردم
روزم را به امید شب و شبم را به امید روز گذراندم
هنوز میگفتی صبر کن
و من باز هم صبر کردم
ناراحت بودم از تو از خودم از تمام آدمها و موجودات زنده ی اطرافم
داشتم ناامید میشدم از رحمتت
در آن لحظه ی آخر دستم را گرفتی و گفتی...