بی تو طوفان زده ی دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه سان میگذری؟
غافل از اندام درونم
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چو در خانه ببستم، دگر از پای...