نتایح جستجو

جدا فتوشاپن يا واقعي!؟!؟:eek:

خيلي قشنگ بود مرسي خودت نوشته بودي!؟اگه اينطوريه آينده ي نويسندگي خوبي داريا!

من يادم نمياد در هيچ دوره اي از زندگيم درس خونده باشم!! طوري شده بود كه تو پيش دانشگاهي دوستام ميترسيدن آبروريزي را بندازم تو كنكور به زور وادارم ميكردن به درس خوندن اگه اونا نبودن الان همينم قبول نميشدم!! چون رشتم كار عملي زياد داره تو اونا نمره خوب ميارم تو بقيه افتضاهم!!:)

فعلا هيچ جا!!هنوز وقت نكردم!الان ميرم

تا وقتي كه بتونم خودم كارامو بكنم يعني حدودا 50 60 سال بعدش ذاتا تو پيري و مريضي ميگذره كه ترجيح ميدم اصلا نباشه

حالا روزاي خوشمونه كجاشو ديدين...

:w16::w16::w16:

بله بله!!

افت كه نكردم!تو دبيرستانم معدلم همينا بود!!بابام خبر نداشت!فك ميكرد من زرنگ كلاسم!!

كلاس پيانو ميرفتم ولي تو خونه ارگ داشتم پيانو خيلي گرونه!:D

ثبت نام كردم ولي بلد نيستم بازي كنم!!

ايول شهرسازي!!

فك كنم سال 85 بود دوباره شروع كرده بودم برم كلاس پيانو و شديدا جوگير بودم! پسر عموي بابام با زنشو مامانش اومده بود باهاشون زياد صميمي نبودم و اينا خيلي مذهبي بودن بعد از اينكه با زنش و مامانش دست دادم تردد كردم كه با خودشم دست بدم يا نه كمي كه مكث كردم يه چيزي گفت و من فك كردم ميگه بيا كمي...

نه بابا مشروط شدن اينقدرا هم بد نيست كل بچه هاي كلاس ما فك ميكردن اين ترم مشروط ميشن حسابي خودمونو آماده كرده بوديم به قول يكي از دوستان اين فقط نتيجه ي يه بازي هيجان انگيزه!! ولي خوب كسي مشروط نشد ولي اينكه بابام منو ميكشه درسته چون اين ترم كه معدلمو بهش گفتم(نزديكاي 15)كلي عصباني شد و گفت افت...

:biggrin:به خاطر نبوغم ميخواي منو ببيني يا اعتماد به نفسم!؟!؟:biggrin::biggrin:

بي تربيت!!(ببخشيدا!!) اين چي بود كنار خانواده آبرو ريزي را انداختم!!

كجا!؟يعني كجا بايد نظر بدم؟بگين برم اظهار وجود كنم!!(نميدونم اظهارو درست نوشتم يا نه!!)

معلومه! من از همه ي كساني كه تا حالا ديدم نابغه ترم!!:cool::whistle:

آخرين كلمات من خطاب به بابام آخر ترم بعد:بابا مشروط شدم...