گاهی در فرا سوی این لحظات از خود می پرسم، با خود چه کردی؟!!!
 که همچون باران می باری.. همچون باد گریزانی..
 و همچون تاریکی در هراسی
 حتی چشمانت را در کلبه ی وجودش نیافتی
 تو خود، او بودی و او تو نبود...
 چه بد کردیم به خود...
هر چیز زمانی دارد
نفس هم که باشی
 دیر برسی
 من رفته ام . . .