گیرم که قرصاش خیلی سنگینه هیچ ارتباطی به کارش نداره خانم!!!!!!
خوب پروژه اون رو الان تو این برهه از زندگیش اقنا می کنه پس شما نمی تونید مجبورش کنید از کاری که دوست داره دست بکشه!!!!!!!!!
درضمن با دعوا و جنگ و مرافه و تحمیل و تهدید هم کار درست نمی شه شما باید کنارش باشید نه مقابلش!!!!!
بنظرم دور...
ای بابا این حرفای ناامید کننده چیه می زنین خانم؟؟؟؟
شما که همسرش هستین این حرف رو بزنید وای به حال بقیه و خودش
یه کمی امیدوار باشین بهتون قول می دم اتفاق بدین نمی افته فقط یه برهه از زندگیه می گذره
بیماریش چی بود راستی؟؟؟
خواهش می کنم خانم نظر لطف شماست من شایسته این همه تعریف و تمجید نیستم!!!
حال شون خوبه چون ی هفته ای میشه بهشون سر نزدم!!!
مگه جوجه یا مرغ و خروسه که جمع می بندین؟؟؟؟!!!!!!!!:biggrin:
آره خوب موافقم باهاتون اون موقع که من این عکس رو گرفتم شاید هیچی از معماری و عکاسی نمی دونستم ولی دوسش داشتم
دست معمارش که درد نمی کنه
ولی کار عکاسش هم بدک نبوده!!!!:دی
سنگها در قسمت دیواره ها یه جورهایی به تلفیق رنگ های فضا کمک کرده بنظرم