نتایح جستجو

  1. 20112

    [IMG]

    [IMG]
  2. 20112

    [IMG]

    [IMG]
  3. 20112

    [IMG]

    [IMG]
  4. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    عشق امروزی ها عشق امروزی ها داستان طنز:پسر عاشق....پسری عاشق دختری شد آنقدر که هر روز نامه های عاشقانه به وی می نوشتکه قدرت عشق من به تو از قدرت عشق مجنون به لیلی و فرهاد به شیرین که کوهی را برای معشوقش کند نیز بیشتر باشد. روزی دختر به وی گفت : تو که اینقدر دم از قدرت عشق نسبت به من می زنی...
  5. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    چرا گاهی همدیگر را درک نمی‌کنیم... پژوهشگران آمریکایی در بررسی‌های خود نشان دادند زمانی که دو نفر با یکدیگر صحبت می‌کنند ذهن آنها آینه همدیگر می‌شوند. دانشمندان دانشگاه پرینستون دریافتند وقتی که دو نفر با هم صحبت می‌کنند مغزهای آنها تقریبا یکی می‌شود و همانند آینه یک فعالیت نورونی یکسان را...
  6. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    قانون دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد،به استادش گفت:قربان،شماواقعاً چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟استاد جواب داد: ....... بله،حتماً.در غیر این صورت نمی توانستم یک استاد باشم.دانشجو ادامه داد:بسیار خوب،من مایلم از شما یک سؤال بپرسم،اگر جواب درست دادید من نمره ام را قبول می...
  7. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    عکس هایی زیبا و دیدنی از گل های رز سرخ عکس هایی زیبا و دیدنی از گل های رز سرخ
  8. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    نامه نظر علی طالقانی به خدا نامه نظر علی طالقانی به خدا نامه نظر علی طالقانی به خدا این یکی داستان نیست... واقعیته... در زمان ناصر الدین شاه اتفاق افتاده. و الان هم این نامه در موزه گلستان تهران تحت عنوان (نامه ای به خدا) نگهداری میشه... میتونید برید ببینید... نظرعلی طالقانی طلبه ای بوده که...
  9. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم .همان یک لحظه ی اول ،که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،جهان را با همه زیبایی و زشتی ،به روی یکدگر ، ویرانه می کردم .□عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم .که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی...
  10. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    ... ... گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا .:: تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63) ::. گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟ گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله .:: کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر...
  11. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    خادایا خیلی دوستت دارم خادایا خیلی دوستت دارم وقتی خداوند تو را به لبه پرتگاه می برد به او اعتماد کن یا تو را از پشت می گیرد یا به تو پرواز کردن یاد می دهد هر گاه مشکل بزرگی داشتی به خدا نگو مشکل بزرگی دارم به مشکلت بگو خدای بزرگی دارم ما همیشه از نردبان بالا می رویم تا خدا را ملاقات کنیم...
  12. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    خدا خیلی بزرگه! خدا خیلی بزرگه! به خدا گفتم:خسته ام گفت:"لا تقنطوا من رحمةالله"(از رحمت خدا نا اميد نشويد) گفتم:هيچ کس نميداند در دلم چه ميگذرد گفت:"ان الله بين المرء و قلبه"(همانا خدا ميان انسان و قلبش{حائل}است) گفتم:هيچ کسي را ندارم گفت:"نحن اقرب اليه من حبل الوَريد"(ما از رگ گردن به انسان...
  13. 20112

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    خدا بزرگ نیست !!! خدا بزرگ نیست !!! خدا بزرگ نیست !!! هنوز سنی نداشت تازه دبستان می رفت یه روز که از مدرسه برگشت دید که عموش اومده دست و پاش یخ زده بود اون روز هوا خیلی سرد بود کفشو نمی تونست دربیآره با اون کفشایی که به پا داشت فک کنم پاهاش دیگه حسی نداشتن چون چند سال بود که اون کفشا رو می...
بالا