تو کجایی سهراب؟
آب را گل کردند... چشمها را بستند و چه با دل کردند....
وای سهراب کجایی آخر؟....زخم ها بر دل عاشق کردند....خون به چشمان شقایق کردند...
تو کجایی سهراب؟که همین نزدیکی عشق را دار زدند،همه جا سایه دیوار زدند...
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است!دل خوش سیری چند؟
صبر کن...
شک نکن
درست در لحظه ی آخر ، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود ، معجزه ای رخ می دهد
خدا از راه می رسد . . .
امضای زیبایت
صفحه غبار آلود چشمانم را
چشمه جوشانی ساخت
شست و شست و ....