نتایح جستجو

  1. جاده

    رد پای احساس ...

    گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی کو رفیق راز داری ! کو دل پر طاقتی ؟ شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد ، مست شد غنچه ای در باد پر پر شد ولی کو غیرتی ؟ گریه می کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی...
  2. جاده

    رد پای احساس ...

    به دریا می زنم ! شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم مرا می...
  3. جاده

    رد پای احساس ...

    در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد ! چه جای نگرانی است من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش...
  4. جاده

    رد پای احساس ...

    مپرس حال مرا ! روزگار یارم نیست جهنمی شده ام ، هیچ کس کنارم نیست نهال بودم و در حسرت بهار ! ولی درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست مرا ز عشق مگویید ، عشق گمشده ای ست که هر چه هست ندارم ! که هر چه دارم نیست شبی به لطف بیا بر مزار من ، شاید ــ بــِـرویـَد آن گل سرخی که بر مزارم نیست
  5. جاده

    رد پای احساس ...

    هر گاه یک نگاه به بیگانه می کنی خون مرا دوباره به پیمانه می کنی ای آنکه دست بر سر من می کشی ! بگو فردا دوباره موی که را شانه می کنی ؟ گفتی به من نصیحت دیوانه گان مکن باشد ، ولی نصیحت دیوانه می کنی ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی در سینه ی شکسته دلان خانه می کنی ؟ بر تن چگونه...
  6. جاده

    رد پای احساس ...

    سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟ افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟ من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟ هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی من قاصد ِ خود بودم و دیدم تو چه کردی مغرور ، ولی دست به دامان ِ رقیبان رسوا شدم و طعنه شنیدم ، تو چه کردی ؟...
  7. جاده

    رد پای احساس ...

    بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرم بر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذارم از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوست ناراضی‌ام، امّا گله‌ای از تو ندارم در سینه‌ام آویخته دستی قفسی را تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس‌از تو حتّا ننشسته‌ست غباری به مزارم ای کشتی جان! حوصله کن...
  8. جاده

    رد پای احساس ...

    بغض ِ فروخورده ام ، چگونه نگریم ؟ غنچۀ پژمرده ام ، چگونه نگریم ؟ رودم و با گریه دور می شوم از خویش از همه آزرده ام ، چگونه نگریم ؟ مرد مگر گریه می کند ؟ چه بگویم طفل ِ زمین خورده ام ، چگونه نگریم ؟ تنگ پر از اشک و چشم های تماشا ماهی دلمرده ام ، چگونه نگریم ! پرسشم از راز ِ بی وفایی او بود...
  9. جاده

    رد پای احساس ...

    سفر بهانۀ دیدار و آشنایی ماست از این به بعد «سفر» مقصد ِ نهایی ماست در ابروان من و گیسوان ِ تو گرهی ست گمان مبر که زمان ِ گره گشایی ماست خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است همین بهانۀ آغاز ِ بیوفایی ماست زمانه غیر زبان قفس نمی داند بمان که «پرنزدن» حیلۀ رهایی ماست به روز وصل چه دلبسته...
  10. جاده

    رد پای احساس ...

    با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج ای موی پریشان تو دریای خروشان بگذار مرا غرق کند این شب مواج یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده جز عشق نیاموختی از قصه حلاج یک بار دگر کاش به ساحل...
  11. جاده

    رد پای احساس ...

    شهر را آدم به آدم در پی ات جویا شدم تا که یک شب دیدمت، دل باختم، رسوا شدم با نگاهی ساده قلبم را گرفتی، خوب من! فکر می‌کردم که من عاشق نِمی... امّا شدم! مثل یک پروانه در شمع نگاهت سال ها سوختم، امّا عزیزم! با تو من معنا شدم گفته بودی در کنارت تا ابد هستم ولی باز رفتی، باز ماندم، باز من...
  12. جاده

    رد پای احساس ...

    من شاعرم! حال مرا عالم نمی‌فهمد جز تو کسی چیزی از اشعارم نمی‌فهمد کشف جدید روزگار ما تو هستی که برق نگاهت را ادیسون هم نمی‌فهمد! سیلاب عشق تو بیاید، حکم ویرانی‌ست‌ سیل است دیگر... بارش نم‌نم نمی‌فهمد من کشته‌ی عشق تو خواهم‌شد، ولی افسوس هویّت سهراب را رستم نمی‌فهمد کلّ شکایت‌های من...
  13. جاده

    رد پای احساس ...

    از تمام عشقمان، فاصله اش سهم من است هرکجا می روم از قصّه ی عشقی سخن است چاره ای نیست! به رویای تو عادت دارم! این، همان سخت ترین قسمت عاشق شدن است!
  14. جاده

    رد پای احساس ...

    نالیدن از این فاصله ها کارِ قلم نیست در خانه ی ما جز غم دوریِ تو غم نیست افسانه نگو! چگونه دست از تو کِشم من؟ من عاشق چشمان تو ام! دستِ خودم نیست!!
  15. جاده

    رد پای احساس ...

    چندیست که آشفته ام ای یار جوانم! برگرد و از این حال پریشان برهانم از قصّه ی چشمان تو دل کندن و رفتن هرگــز نتوانم، نتوانم، نتوانم!!
  16. جاده

    آمدن رفتن دويدن عشق ورزيدن، در غم آدم نشستن، پابه پاي شادماني هاي مردم پاي كوبيدن، آري آري زندگي...

    آمدن رفتن دويدن عشق ورزيدن، در غم آدم نشستن، پابه پاي شادماني هاي مردم پاي كوبيدن، آري آري زندگي اين است، زندگي آتشگهي ديرينه پابرجاست گر بيفروزيش رقص شعله اش از هر كران پيداست ورنه ، خاموش است و خاموشي گناه ماست .
  17. جاده

    روزی فراموش خواهیم کرد که چه صدمه ای دیده ایم، چرا گریه کرده ایم و چه کسی باعث آن شدسرانجام...

    روزی فراموش خواهیم کرد که چه صدمه ای دیده ایم، چرا گریه کرده ایم و چه کسی باعث آن شدسرانجام متوجه خواهیم شد رمز آزاد بودن ، انتقام نیست بلکه این است که بگذاریم همه چیزبه شیوه خود و در زمان خود معلوم گردد در نهایت آنچه که مهم است نه فصل اول ، بلکه فصل آخر زندگیمان است که نشان میدهد مسیر را چگونه...
  18. جاده

    یک حرف یک زمستان آدم را گرم نگه می دارد... و بعضی اوقات هم یک حرف یک عمر آدم را سرد می کند ...

    یک حرف یک زمستان آدم را گرم نگه می دارد... و بعضی اوقات هم یک حرف یک عمر آدم را سرد می کند ... حرفها چه کارها که نمی کنند......
  19. جاده

    رد پای احساس ...

    دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین سینه را ساختی از عشقش سرشارترین آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین ....
  20. جاده

    بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند ،پر از حس های خوبند ، پر از حرفهای نگفته اند ، چه هستند، هستند و...

    بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند ،پر از حس های خوبند ، پر از حرفهای نگفته اند ، چه هستند، هستند و چه نیستند هستند یادشان ،خاطرشان حس های خوبشان.....
بالا