دو تا کفتر بودیم همخون و آواز
شبا در لونه و روزا به پرواز
الهی خیر نبینه مرد صیاد
که آن دوی مرا برده به شیراز
تو شهرت داده ای بد نامیم
مگر چه خدمت بد کرده بودم
برو برو برو بیزارم از تو
خیال دارم که دست بردارم از تو
جون جونم نا مهربونم شو خواب ندارم
دلم امروز به آرومی خود خو کرده
وای جونم...