امشب،
در اندیشه باران خورده ام،
چه کسی قطره ها را می چیند و،
طراوتشان را، به لبان خشک بهانه هایم می بخشد؟
چه کسی؟
برترکهای خسته کوزه خیالم، مرهم آبی می کشد
شاید حادثه ای
کنده خیال او را، به ساحل تن من، رسانده است
نمی دانم
اما
دیگر فاصله ائی نمانده،
من در ژرفای احساس تو شنا میکنم،
تا فردا
که در...
سراغاز عشقم...
اولین نگاه من به تو بود
در امدنم رفتنی بود
لیکن اسیر و ماندگارم کرد
ان نگاه زیبای تو..
در پس غرورم...
در پس سکوتم..
فریادها داشتم
فریادی از عشق...
فریادی از دوست داشتن
فریادی از خواستن و رسیدن
پس ارزویم با تو شکل گرفت
صدای تو...
در گوشم اهنگی دل انگیز بود
و صدای پای...
براي تــو مي نويسم ..
از عـُـمـق احـساسم
مي نويسم تا شـايد بداني
که تپش قلـبم در سينه به خاطــر توست
براي تــو مي نويسم کـه بداني
تــو بودي آن يگانه عشــقي که در لا به لاي خــرابه هاي قلـبـم لانه گزيد
و از آنهــا گلســتاني جاودانــه ساخت
براي تــو مي نويسم تا بداني
دوري ات براي مــن مثل...
تقدیم به تو می کنم تمام احساسات درونم را
که مشتاقانه تو را طلب می کنند
تقدیم به تو که یادت در فکر من ، عشقت در قلب من ،
و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگارست
و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .
به تو تقدیم می کنم لحظه لحظه های دلتنگیم را
که به وسعت تمام روزهایی ست که به تو به سر می شود
و...
دلتنگی هایم را چگونه گویم وقتی قلم نیز نمی نویسد.....!
تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد من هم ادامه خواهم داد و تو را فراموش نخواهم کرد
تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده
کاش میدانستی در دل شیشه ای من چه میگذرد؟؟؟
کاش میدانستی غروب های زندگی ام دیگر طلوعی ندارد...
کاش نسیم غروب درد...
دلــــــــــــــــتنگم
آنقدر دلتنگ و سردر گمم که هر سوی دیوار اتاق دلم به من طعنه می زند
آه
کاش قلمم خشک نمیشد و رنگی در وجودم باقی می ماند
تا تمام ناگفته هایم را نقاشی می کردم
می خواهم فریاد سرکشم را روی دیوار دلت نقاشی کنم
می خواهم نگاهم را
قلبم را
احساسم را
سکوتم را
حرف...
در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو
می خواهم كه مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی
بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم
بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم
زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان
تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم
دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار...
چقدر دلم برايت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
عزيز من ، قلب من
اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
اي کاش مي شد فقط يک بار
فرياد بزنم
دوستت دارم
و تو صدايم را مي شنيدي
نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو...
انگار از همون روزاست.. حال و هوام رنگه توئه...
کوچه دلتنگه توئه...
دلم گرفته.....
دوباره هوای تورو دارم......
چشمای خیسم.........
واسه ی دیدنت بی قراره.......
این راهه دورم.. خبر از دل من که نداره....
آروم ندارم...
یه نشونه میخوام واسه قلبم.....
جز این نشونه... واسه چیزی دخیل...
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟