اهالی بیداری برایم تعریف کردندتو ان لانه را برای پرنده ساخته بودی
می گفتند شبها ارام گام بر میداشتی تا نکند یکوقت شاپرک های غم زده بد خواب شوند
در طول مسیر تا اینکه به من برسی بر سر تمام موجودات ریز و درشت دست می کشیدی و در گوششان لالایی می خواندی مانند یک مادر
میگفتند گلهارا نوازش می کردی...