اولين غم و آخرين نگاه
چه شامها که چراغم فروغ ماه تو بود
پناهگاهم شبم گیسوی سیاه تو بود
اگر به عشق تو دیوانگی گناه منست
ز من رمیدن و
بیگانگی گناه تو بود
دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت
که این پرنده ی خوش نغمه در پناه تو بود
عنایتی که دلم را همیشه خوش می داشت
اگر نهان نکنی لطف گاهگاه تو بود...