سیلام بر یگانه همکار روزگارم !
خوش ؟ اولش که یه فاطیه دم در به موهامون گیر داد !! بعدشم ، تو آب جوشش عرق کاسنی بود نتونستم عین آدم افطار کنم .. واسه همین تقریبا غذامو نخوردم
بعد ترش هم خواستن بگردیم ، گفتم من موخام برم خونمون دیگه ، خستم !!
مخسی ، تو چطوریایی ؟
درد تاريکيست درد خواستن
رفتن و بيهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سيه دل سينه ها
سينه آلودن به چرک کينه ها
در نوازش، نيش ماران يافتن
زهر در لبخند ياران يافتن
زر نهادن در کف طرارها
فروغ دلبر :D
آه، اي با جان من آميخته
اي مرا از گور من انگيخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان
جوي خشک سينه ام را آب تو
بستر رگهايم را سيلاب تو
در جهاني اينچنين سرد و سياه
با قدمهايت قدمهايم براه
فروغ :redface: