نتایح جستجو

  1. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  2. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  3. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  4. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  5. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  6. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  7. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  8. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  9. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  10. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  11. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  12. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  13. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  14. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  15. یارانراد

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان...

    سعی می کنم تنهایی ام را وسعت دهم تا انجا که نمی دانم کجاست تا بالاترین نقطه ی دنیا تا قلب ان کودک تنها تا تنها نباشد و هم بازی رویا هایش باشم تا دیو سیاه را از خوابش دور کنم تا هنگامبی که قد کشید و جوانی شد محکم و با صلابت و زیبا بداند زندگی یعنی بودن در قالب خود دل بستن به یک نور نه خویش نه غیر...
  16. یارانراد

    شب ترانه هایش را روشنایی هایش را بر دلی ارزانی می داردکه اسیر تاریکی ها نشود غرق در خاموشی ها...

    شب ترانه هایش را روشنایی هایش را بر دلی ارزانی می داردکه اسیر تاریکی ها نشود غرق در خاموشی ها و بی خبریها نباشد شب پوسته ایست تیره دلش را که بشکافی ذره ها نورها بیرون می پرند و اتاق زمان را گرم نگه می دارند شب با تو ام شب همیشه پر هستی از جای خالی چقدر جای خالی ات عظیم است چقدر فاصله در تو...
  17. یارانراد

    گاهی اوقات عجیب دلم می رنجد و می گیرد :cry: مثل امروز یا ان روزهای قبل که با هیچ قفلی که با هیچ...

    گاهی اوقات عجیب دلم می رنجد و می گیرد :cry: مثل امروز یا ان روزهای قبل که با هیچ قفلی که با هیچ مرهمی باز نمی شود و تیمار نمی شود نه برای خودم نه باری خودم نداشته ها دنیا هیچ حسرت نمی خورم اما وقتی تو را گم می کنم و در دستانم جای خالیت را حس می کنم دوست دارم فریادی بی پایان سر دهم وقتی تو...
  18. یارانراد

    سلام خیلی خیلی متشکرم لطف دارید بله خودم نوشتم چقدر ذوق کردم که میگید زیباست:D بازم ممنونم...

    سلام خیلی خیلی متشکرم لطف دارید بله خودم نوشتم چقدر ذوق کردم که میگید زیباست:D بازم ممنونم :w30::w27:
  19. یارانراد

    شده ام شبیه به مشتی مغرور و غم زده تو که راز درون مرا بهتر از خودم و بهتر از دیگران میدانی می...

    شده ام شبیه به مشتی مغرور و غم زده تو که راز درون مرا بهتر از خودم و بهتر از دیگران میدانی می شود کلید این مشت شوی می شود سکوت این بغض را این غم را بشکنی و با اشک هایش وهق هق هایش هم نوا شوی می شود غرور را برداری و ازادگی را ببخشایی به چشمانم گفتم هرجا که تو نیستی بمیرند خب ممکن نیست که جایی...
بالا