نتایح جستجو

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قلم روزنامه‌نگار آزادیخواه با گلوله‌های خشن استبداد از حرکت باز ایستاد بارها و بارها از میدان، خیابان و چهار راه فاطمی عبور کرده‌ام اما حتی این روزها که برای پرسش از مردم ساعت‌ها را آنجا سپری کردم، نه تنها از خود بلکه از هزاران ایرانی که او را نمی‌شناسند، در ذهنم بازخواست کردم. میلیاردها دلار...

فکرت از سرم افتاد... به همین راحتی!! نه آسمان به زمین آمد ونه دنیا تیره وتار شد... ساده ترازآنچه که فکرش را می کردم از سرم افتادی! افتادی درست وسط چشمانم... با هرقطره اشکم فرو می ریزی... وعاقبت تمام می شوی!! تمام میشوی!! و... تمام می شوم...!!

با خود تکرار می کنم روزهای خوب خواهد آمد........ خواهد آمد........ روزی که دیگر از من تا تو فاصله ای نیست روزی که برای همیشه دخترت خواهم ماند دختر خدا.....! قول می دهم این بار دستانت را رها نکنم قول می دهم خدای من قول می دهم.....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در تعطيلات كريسمس، در يك بعد از ظهر سرد زمستاني، پسر شش هفت ساله‌اي جلوي ويترين مغازه‌اي ايستاده بود. او كفش به پا نداشت و لباسهايش پاره پوره بودند. زن جواني از آنجا مي‌گذشت. همين كه چشمش به پسرك افتاد، آرزو و اشتياق را در چشمهاي آبي او خواند. دست كودك را گرفت و داخل مغازه برد و برايش كفش و يك...

ردّ دسـت‌هـایـــت روی فـنجان جا مانـــده و جـای خـالـی یـک بــوسـه روی لـب‌هـــای مــن ! کاش . . . ای کـاش مـی شــد آخریـن بوسه‌ ات را جـایـی پـنهــان می‌كـردم تا بــار دیـگـــر كـلمات شعــرم بـوی دلـتـنـگــی نمی گرفتند . . .

نگران تنهــــــــــــــــــــــ ـــهایی من نبــــــــــــــــــاش تنهــــــــــــــــــــــ ـــــا نیستـــــــــــــــــــــ ـم هــــــــــق هـــــــــــق گریه هایــــــــــــــــــــم بی کسیهایـــــــــــــــــم لــــــــــــرزش دستـهــــــــــــــــــــ ایم همـــــــــــــــــــــــ ـه...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تـو رفـتـﮯ انـگـار ڪـﮧ مـن از اولـش نـبـودم ! مـن ولـﮯ مـﮯمـانـم انـگـار ڪـﮧ تـو تـا آخـرش هـسـتـﮯ ! . . / .

[IMG]

وقتی که میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود!!

باز هم شانه ات را را می بویم و می بوسم تا که بدانی با تکیه بر شانه تو احساس امنیت میکنم همین که شانه های تنومند تورا در کنار شانه های ظریف خود ببینم همین که سرم را به سینه ستبر تو بچسبانم همین که در آغوش دریایی تو غرق شوم و به دنال راه نجاتی نباشم یعنی من در امن ترین جای زندگی ام قرار دارم...

گــآهـے نـَبـودَن بـِـهتـَــر اَستــ اَز تـَنهـــآ بــودَن اَصــلاً نـَہ ... گــآهـے نـَدآرَد هـَميــشِـہ ! هـَميــشـِہ نـَبودَن بـِهتــَـر اَستـــ اَز تـَنهـــآ بــودَن ... !

رویای من... رویای من... رنگ میگیرد... رنگ میبازد... رویای من کی رنگ حقیقت به خود میگیرد؟؟؟

دست می سوزد با سیگار به خودت می آیی یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند نه دستی که شانه هایت را بگیرد نه صدای که قشنگ تر از باد باشد تنهایی یعنی این…!!!

مــرسی که هــستـی و هسـتـی را رنــگ می آمـیــزی هیــچ چــیــز از تـــو نـــمی خــواهم فــقــط بـاش......فــقــط بـخـنــد هَــر شَب ... تـ♥ـو نزديکِ همــان خواب خــــــوبم هستی! فكر ميكنم تا خوشبختی اَم يک غَلتِ ديگر مانده ... و اين غَلت هایِ لعنتــی!!! من را از خواب بيدار ميكنند. هَــرشَب ...

روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن

مُنتــَـظرِ هیــــچـ دَستیـ در هیــــچ جای اینـــ دنیــــا نبـــاشــ ! اشکـــ هایتــ را با دستــ هایــِ خـــودتـــ پــــاکــ کنـــ ....

دختــر: خوشگلم ؟ پســـر : نه ! دختــر : دوستـــم داری ؟؟ پســـر: نه !! دختـــر : اگه بمیــرم برام گـــریه نمی کنی ؟؟؟ پســر : نچ !!! دختــر اشک تو چشماش جـمع شـد و پســر بغلش کـرد و گفت : تـو خوشـگل نیستـی ، زیباتــرینی ... دوسـتت نــدارم عاشقتــم ! اگه بمیــری برات گــریه نمی...