نتایح جستجو

یاد یه فیلم سینمایی چینی افتادم تو اون فیلم دوتا دوست میرفتن زیر اب دوتا چنگچو بودن و قرارشون این بود که هرکی کم اورد بره بالا . ا.ن باخته تو این فیلم همیشه یکی می برد تو اخرهای فیلم اون جنگجویی که همیشه تو مسابقه نفس زیر اب می برد زخمی شده بود داشت می مرد این دوستش بالا سرش بود جنگجوی رو به...

الان داشت یه فیلمی نشون میداد از این چینی ها که امپراطور ها به سلطنت میرسن بعدش یکی می یاد شکستشون میده نصفشو دیدم خوشم نیاممد خاموش کردم[IMG]

یه عکس رضا کیانیان داره تو همین باشگاه دیدم اون دوتا انگشت اشاره شو گذاشته بغل صورتش برده بالا.یعنی شده لبخند درست برعکس این که اینجا تیریپ غم گرفته ادم به زور بخنده خیلی بهتره که به اجبار حالت ناله بگیره......دی چی گفتم چه جمله ی ادبی قشنگی تو یکی از دیا لوگ های فیلم هام حتما استفاده می...

خوبید؟ هستید؟ چراغتون سوخته؟

سلااااااااااام [IMG] عیدتون مبارک [IMG]

[IMG]

گوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود نگوییم : گرفتارم بگوییم : راست می گی؟ راستی؟ نگوییم : دروغ نگو بگوییم : خدا سلامتی بده نگوییم : خدا بد نده بگوییم : هدیه برای شما نگوییم : قابل ندارد بگوییم : با...

گوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود نگوییم : گرفتارم بگوییم : راست می گی؟ راستی؟ نگوییم : دروغ نگو بگوییم : خدا سلامتی بده نگوییم : خدا بد نده بگوییم : هدیه برای شما نگوییم : قابل ندارد بگوییم : با...

نه به بافته هایم بخند نه غمگین شو بیا برای هم خالصانه دعا کنیم همین چیز زیادی نیست تا شاید جای تمام این سادگی های پوچ را دریابیم و به همانجا بسپاریمشان بیا برای هم دعا کنیم خالصانه

گوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود نگوییم : گرفتارم بگوییم : راست می گی؟ راستی؟ نگوییم : دروغ نگو بگوییم : خدا سلامتی بده نگوییم : خدا بد نده بگوییم : هدیه برای شما نگوییم : قابل ندارد بگوییم : با...

دستهایم را تنها برای تو بالا می برم و تنها تسلیم تو می شوم نگاهت را از من جدا نکن خدای من

نه به بافته هایم بخند نه غمگین شو بیا برای هم خالصانه دعا کنیم همین چیز زیادی نیست تا شاید جای تمام این سادگی های پوچ را دریابیم و به همانجا بسپاریمشان بیا برای هم دعا کنیم خالصانه

می خواهم به تو خرده بگیرم تا شاید ارام گیرم اما تو هم یکی از بی گناهانی هر چه هست اینجاست کاش زودتر خاک های گرم را می دیدم کاش کاش در ته ان نمی دانم دور می شد مشق را از استاد گفت ان استاد غریب که گمشده و نیست نه به بافته هایم بخند نه غمگین شو بیا برای هم خالصانه دعا کنیم همین چیز زیادی نیست تا...

باز انگار اسمان سنگ شد نه اینکه اسمان زیبا نباشد .نه انگار اوارش بر روی تنهاییم خراب شد می خواهم امشب به محکمه بروم و انجا با صدای بلند دیوار سکوت را بشکنم تا شاید این خواب پایان یابد این سکوت پریشان قفلی شده به دست های تنهای خالیه سیاهم برای .............. .......... ........ ... .. . . . ...

دعا کن داداشی دعا

دستهایم را تنها برای تو بالا می برم و تنها تسلیم تو می شوم نگاهت را از من جدا نکن خدای من

پس بزار با هم یه دل سیر :cry:

دستهایم را تنها برای تو بالا می برم و تنها تسلیم تو می شوم نگاهت را از من جدا نکن خدای من

برام دعا کن :gol:

کی ؟ چه وقتی؟ کی میشه ؟ از پشت اون ابر میای بیرون شکی نیست که هستی واضح و روشن اما بودنت جضورت خودت کی ؟ خدا نکنه حرف بزنم و فقط حرف بزنم خدا اون روز نیاره بهم می گی چیجوری میشه که فقط خودت پیش من اصل باشی و بس کلامت نگاهت اعمالت فقط اینها اصل باشه بهم می فهمونی عزیز کی ؟