رفتید؟
یه چیزی بگم بخندیم امرز تو مسجد نشسته بودم یه خانمی از سمت زنونه اومد بهم گفت اقا میشه برید شیخ رو صدا کنید تا تو گوش بچه ام اذان بگه
منم گفتم خب بدینش من ببرمش پیش شیخ مسجد
اینقدر با حال بود موهاش از من بیشتر بود اسمش الینا بود
تو مسجد هرکی من و دید می گفت بچه خودته .چرا شیرینی نمی دی...