نتایح جستجو

  1. mani24

    دل نامه یا نامه دل

    تنهـآ برنامه اے کــه تـِکرارش آرزوےِ هر روز مـَטּ استـــ پـَخشِ زنده ےِ نگـآهِ توستــ هَميـטּ
  2. mani24

    دل نامه یا نامه دل

    هیـــچ چیـــز دلنشیـــن تـــر از ایــن نیست که مدام نـــامت را صـــدا بزنـــم با یــک علامت ســـوال … ؟ و تــــو با حـــوصله جـــواب بـــدهی جـــــــــــون ِدلــــم !؟
  3. mani24

    دل نامه یا نامه دل

    زخمی در پهلویـم است.. روزگار نمک ـ ـ می پاشــد.. و مـن به خــود می پیچـــــم.. و همه فــــکر می کنند می رقـــصم.. زخمی در پهلویـم است.. روزگار نمک ـ ـ می پاشــد.. و مـن به خــود می پیچـــــم.. و همه فــــکر می کنند می رقـــصم..
  4. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    همه چیز به خودتان بر میگردد ترازوی مرد فقیر مرﺩ ﻓﻘﯿﺮﻯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮐﺮﻩ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ، ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﯾﻰ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ . ﻣﺮﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻟﻰ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﯾﺪ . ﺭﻭﺯﻯ ﻣﺮﺩ ﺑﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺷﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐﻨﺪ . ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ...
  5. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن. کلاغه سفارش چایی میده. چایی رو که میارن یه کمیشُ میخوره باقیشُ میپاشه به مهموندار! مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟ کلاغه میگه: دلم خواست، پررو بازیه دیگه پررو بازی! چند دقیقه میگذره… باز کلاغه سفارش نوشیدنی میده، باز یه کمیشُ میخوره باقیشُ میپاشه به...
  6. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    داستان بسیار زیبای پدری که تا دیر وقت کار می کرد مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. - بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ - بله حتماً. چه سوال؟ - بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو...
  7. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند. مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و...
  8. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید: تو میتوانی مرا بزنی یا من تو را ؟ پسر جواب داد:من میزنم پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید با ناراحتی از کنار پسر رد شد بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود ... پسرم من میزنم یا تو؟ این بار پسر...
  9. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    قدرت دعای مادر !ابویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی، این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم. به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم...
  10. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار، پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود، پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد...
  11. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    چند روزی که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین...
  12. mani24

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    هیچ وقت " بی خداحافظ " کسی را ترک نکن.. نمی دانی.. چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های " بی خداحافظ "!
  13. mani24

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    اگـﮧ شـبآ بـכوטּ شب خیر گفتـטּ تــو خوآبش میـ ـبره... یعنے تــــآریخ انقضـ ـآے تو توے כلــــش تموم شـכه...! این یـﮧ قــآنونـﮧ . . ! بــآ قـ ـآنوטּ آכمــآ نجــــنگ..! غــرورت لـﮧ میشـﮧ...!
  14. mani24

    گفتگوهای تنهایی

    دچارِ آن لحظه ام که بیایی و ببینی حرارتِ دوریَت بخارم کرده . . . دودی شده ام به تیرگیِ ثانیه هایِ دوری . . . تَه کشیده ام و برایِ گریستنت هم دیر شده باشد فرصتِ بدرقه کردنم را حتی دریغ کنم بِشَوم یک مشت علامتِ سوالِ لعنتی تا لمس کنی که چقدر کَمَت داشتم تا درک کنی چقدر عذاب داشت بازی کردن به رسمی...
  15. mani24

    گفتگوهای تنهایی

    سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
  16. mani24

    گفتگوهای تنهایی

    هر کسی برای خودش خیابانی دارد، کوچه ای، کافی شاپی و شاید عطری، که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند...
  17. mani24

    گفتگوهای تنهایی

    خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی روی تو را کاشکی میدیدم.. شانه بالا زدنت را، بی قید و تکان دادن دستت که، -مهم نیست زیاد- و تکان دادن سر را که، -عجیب! عاقبت مرد؟ - افسوس! کاشکی می دیدم.. __________________
  18. mani24

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    آی دنیـــــا خراب بشی یه جوری که هیـــچ وقت نشه درستــت کرد!
  19. mani24

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    تـــنــهــــــــــــــا یـیــــِِِِِِ یعنی ذهـنــــم پـــــــــر از تــــــــــــــــــو و خـــالـــــــــی از دیــگــران هســتــــــــ.... امــــــــا کـنـــارم خــالــــــی از تــــــــــــو و پــــــــر از دیــگــــــــران !!!!
  20. mani24

    معماری با مصالحی از جنس دل

    برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو نفس میکشم ، بدون تو میمیرم! برای تو مینویسم ، از عشقت و آن قلب مهربانت .... مینویسم که دوستت دارم برای همیشه و تا ابد! تویی زیباترین زیبایی ها ، تویی مظهر خوبی ها ، این تویی همان لایق بهترینها! تویی تنها بهانه نفس کشیدنم ، این تویی تنها ترانه زندگی ام.... تویی یک...
بالا