نتایح جستجو

]گاهی یاد کن مرا...... من همانم که اگر ساعتی بی خبر بودی ازم, آسمان را به زمین می دو ختی؟؟!!

کاش باران بودم دقیقا می گذاشتم روزی که چترت را جا گذاشتی می باریدم آبا عابدین __________________

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ برای ارامش دلها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

اَستَغفِرُ اللَهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه

نه از سفید و نه از سیاه ؛ دیگر از هیچ یک نمینویسم ؛ دیگر نه از تو مینویسم نه از رفتنت ؛ هیچ کدام را نمیخواهم ؛ همین چند سال خاطره برای گریه هایم کافیست!

روزهاى سخت، ورق مى خورند چترم را بسته ام زير باران خون ايستاده ام! آسمان مبتلاست و هوا آلوده . . . دنيا جزام گرفته ! من چترم را بسته ام ميان حياط خلوت ابديت پشت به زندگی كرده ام منتظر تو ايستاده ام . . . تا به رقصى بى سرانجام دعوتت كنم و مرگمان را با آسمان بباريم! همچنان روزهاى سخت...

دلم كه ميگيرد من دود مى شوم و سيگارم كمبودت را خودسوزى ميكند

شب و روز شب و روز شب و روز بگذار که فراموش کنم. تو چه هستی ، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا می گشاید در برهوت آگاهی ؟ بگذار که فراموش کنم.

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ، به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

دلتنگی آمده تا بگوید به یادت هستم اشکهایم جاری شده تا بگویم خیلی دوستت دارم حس و حال مرا خودت میدانی ، آنچه که قلب مرا به این روز انداخته را خودت میدانی تو خودت میدانی چقدر برایم عزیزی ، خودت میدانی و اینگونه مثل من به عشق دیدنم مینشینی در لحظه دیدارمان چه عاشقانه نگاه میکردی به چشمانم وقتی فکر...

هـــــــی لعـــنتی میخواهم توصیفـــــــ ات کنم... خیاطــــ نبودی... اما خوب وصلـــه های جور واجـــــور به من زدی آشپـــــــــــز نبودی.. اما چه آش چــــــــربی برایم پختــــــــــی کفــــــــاش نبودی.... اما چه به اندازه کفش رفتن ام را دوختـــــــی ومــــــــــــن... دیوانه نبودم...

من یاد گرفته ام " دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... " ولی نمی دانم چرا ... خیلی ها ... و حتی خیلی های دیگر ... می گویند : ... ... " این روز ها ... دوست داشتن دلیل می خواهد ... " و پشت یک سلام و لبخندی ساده ... دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده دنبال گودالی از تعفن می گردند... اما من " سلام " می گویم ...

رفتی ! اما چه بگویم هیهات زیر آن دره آرام و عبوس تو ندانی که من آنروز غروب به چه حالی بودم ...

با من چه میکنـی؟ نسیمی که از سر شوق به صورتت می ساید و از زیر گلو و گردنت با رقص می گذرد و بوی تو را میگیرد، بیـد را مجنـون، گلهای دشت را وحشـی، کبـوتـران را مســت و پرستوها را عاشـق میکند. پروانه را به رقص در می آورد. گلهای آفتاب گردان را سـر افکنده میکند. اصلا طوفان به پا میکند،...

دخـتـــرانــــــ بـــــی تـقصیــــرانـــــد ..!! ایـنــ روزهــا، آدـــم نمـــی بیننــد، تـا برایـشـ ×حـــــــــــــــــوا× شونــد

آدمی غــــــــــــــــــــــــ ـــ ـرورش را خیلی زیاد . شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوســـــــ ت می دارد حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــــــــــــــــــ ـــو، نادیده بگیرد چه قدر دوســـــــــــ ـتت دارد ! و این را بِفهــــــــــــم...

عـــــآشِـق رآ کــﮧ بَـــرعَــکــس کـــنـے ... مـے شَـود قـشــــآع ... دهـــخـــدآ را مـے شِــنــآسـے ؟؟!! لُــغَـتــــ نـآمِـــﮧ اَش را کـﮧ بــآز کــردم نِــوشـتـــﮧ بـــود : قـشـــآع : دردے کــ ـﮧ آدم را از درمــــآن مـایــوس مـے کـنـــــ ـد !!!