زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد !
زانو نمی زنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند !
من زانو نمی زنم... آدم نمي شوم،
اين روزها آدم بودن خريداري ندارد .
پس درگير من نشو ... همـدم نمیخواهم
دست از دستت که می*کشم
حسرتِ همین روزهای کذایی
در دلم تاب می*خورند
آینده
چیزی نیست
که بشود پنهان*اش کرد !
باید از همین جا شعر را
قیچی بزنم
هفته**ها و ماه*ها و سال*ها را
رد کنم
بدوزم به یک سطر مانده به آخر ..
من حالم برای تاب آوردن خوب نیست .
حســــــــــــــــــــــر ت
در آغوش کشیدنت سوزاند مرا.....................
نـــــــــــه برای اینکه نیامدی
چون میدانم آغوشـــــــــــــــــــــ ت ماله دیگریست.........