نتایح جستجو

زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست.(دوریس ري هر زنی از سر هر مردی زیاد است.(ژان پل سارتر مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند.(جان رابرت فاولز خداوند مردان را نیرومندتر آفریده...

نامه پیرزنی به خدا یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود " نامه ای به خدا " با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند در نامه این طور نوشته شده بود...

مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوائيش کم شده است. به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولى نميدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد. بدين خاطر، نزد دکتر خانوادگيشان رفت و مشکل را با او در ميان گذاشت. دکتر گفت براى اين که بتوانى دقيقتر به من بگويى که ميزان ناشنوايى همسرت چقدر...

متاهل ها اینو خیلی با دقت بخونن، اونا هم که هنوز ازدواج نکردن بخونن چون بعدا بکارشون می یاد!! یک روز پدر بزرگم برام يه کتاب دست نويس آورد، کتابي که بسيار گرون قيمت بود، و با ارزش، وقتي به من داد، تاکيد کرد که اين کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا بايد چنين...

حاضر جوابی برنارد شاو روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید...

کودکی به مادرش گفت: من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده...

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت. کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام» رییس پرسید: «بابا خونس؟» صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله» ـ می تونم با او...

چوپاني مشغول چراندن گله گوسفندان خود در يك مرغزار دورافتاده بود، ناگهان سروكله يك اتومبيل كروكي از ميان گرد و غبار جاده ها پيدا شد راننده اتومبيل كه يك مرد جوان با لباس شیک، كفشهاي براق، عينك آفتابی و كراوات بود، سرش را از پنجره اتومبيل بيرون آورد و پرسيد اگر من به تو بگويم كه دقيقا...

سوال زير يکي از سوالات امتحان فيزيک در دانشگاه کپنهاگ بود توضيح دهيد که چگونه مي توان با استفاده از يک فشارسنج ارتفاع يک آسمان خراش اندازه گرفت؟ يکي از دانشجويان چنين پاسخ داد: به فشار سنج يك نخ بلند مي بنديم. سپس فشارسنج را از بالاي آسمان خراش طوري آويزان مي کنيم که سرش به...

جهنم گرمازاست یا گرماگیر؟؟؟ ميگن جواب يک دانشجوی دانشگاه واشينگتن به يک سؤال امتحان شيمی آنچنان جامع و کامل بوده که توسط پروفسورش در شبکهء جهانی اينترنت پخش شده و دست به دست ميگرده. خوندنش سرگرم‌کننده است پرسش: آيا جهنم اگزوترم (دفع‌کنندهء گرما=گرمازا) است يا اندوترم (جذب‌کنندهء...

A man with a gun goes into a bank and demands their money. مردي با اسلحه وارد يك بانك شد و تقاضاي پول كرد.. Once he is given the money, he turns to a customer and asks, 'Did you see me rob this bank?' وقتي پولها را دريافت كرد رو به يكي از مشتريان بانك كرد و پرسيد : آيا شما ديديد كه من از اين...

حدود چند ماه قبل CIA شروع به گزينش فرد مناسبي براي انجام كارهاي تروريستي كرد. اين كار بسيار محرمانه و در عين حال مشكل بود؛ به طوريكه تستهاي بيشماري از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتي قبل از آنكه تصميم به شركت كردن در دوره ها بگيرند، چك شد. پس از برسي موقعيت خانوادگي و آموزش ها و...

روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید: 'مامان؟ نژاد انسان ها از کجا آمده اند؟ ' مادر جواب داد: 'خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد انسان ها به وجود آمد.' دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش پرسید. پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد...

چرا قبل از اینکه صبر کنید جواب سوالاتونو بگیرین تاپیکو قفل می کنین؟؟؟؟ جواب سوالا: هییت در شهرک غرب بود، بلوار خوردین. دامپزشکی در بلوار 24 متری سعادت آباد بود بالاتر از مدرسه ی بین المللی که دامپزشک همونجا زندگی می کنه. من گفتم آدما دیگ رو روی طوله سگ برگردوندند و نگفتم دیگ بزرگی بود؛ دیگ...

برای دیدن مراسم عزاداری به حجله محله مان رفته بودم. دیگ های آب جوش برای پخت غذا آماده بود و مواد غذایی کنار دیگ ها قرار داشت. طوله سگی کنار چادرها ایستاده بود به این امید که آدمها یه تکه گوشت بهش بدن ..... اما چه اتفاقی افتاد؟؟؟؟ چند تا از همین آدمها ( که واقعاً نمی دونم چرا "آدم" خطابشون می...

این عکس ها مربوط به یکی از آثار گروه معماری "کوپ هیمل بلا" هستش که برای من جالب بود. اسم این کار: UFA cinema center سبک کار این گروه معماری "دیکانستراکشن" هستش. (عکس ها در قسمت "فایل پیوست" ضمیمه شدن). (فقط اینکه نمی دونم چرا نشد بیشتر از 2تا عکس ضمیمه کنم با اینکه فایل عکس ها سنگین...