نتایح جستجو

کاش خوابم ببرد تمام این لحظات بیداری را و در خواب چشم بگشایم در خواب بیدار شوم وانجا ببینم انچه که در بیداری هرگز ندیدم

اصلا یک امشب بگذار مثل اوازهای دوران بچگی بخوانم شاد باشم و فراموش کنم بود ونبود ها را رنگ و ریا ها را خواب های رنگی ببینم خواب پرواز خواب اسمان نگران دست های لرزان مامان باشم نگران غم پنهان بابا نگران چشم های همیشه منتظر خواهرانم.عزیزانم راستی چرا این زمانه گاهی اوقات اینقدر سرد و خشن می شود...

گوش كن ، جاده صدا مي زند از دور قدم هاي ترا. چشم تو زينت تاريكي نيست‌. پلك ها را بتكان ، كفش به پا كن ، و بيا. و بيا تا جايي ، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد ... بله اگر بود الان85 سالش میشد تولدش مبارک

و زمان روي كلوخي بنشيند با تو و مزامير شب ، اندام ترا مثل يك قطعه آواز به خود جذب كنند. پارسايي است در آنجا كه ترا خواهد گفت :

مرا سفر به كجا مي برد؟ كجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند و بند كفش به انگشت هاي نرم فراغت گشوده خواهد شد؟ كجاست جاي رسيدن ، و پهن كردن يك فرش و بي خيال نشستن و گوش دادن به صداي شستن يك ظرف زير شير مجاور ؟ و در كدام بهار درنگ خواهد كرد و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟:gol:

گوش كن ، جاده صدا مي زند از دور قدم هاي ترا. چشم تو زينت تاريكي نيست‌. پلك ها را بتكان ، كفش به پا كن ، و بيا. و بيا تا جايي ، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد ... و زمان روي كلوخي

راست میگیداااااااااا اصلا واضح نیست کاخ گلستان اونجایی که یه سنگ قبر گذاشته بودن یادم نیست برا کی بود بچه ها رفته بودن فاتحه میفرستادن:biggrin: منم گفتم بزار یه تیریپ بیام عکس بگیریم مثل ندید بدید ها در حالت های مختلف عکس می گرفتیم :biggrin:

خیلییییی ممنون که میگید قشنگه خوشحالم نه بابا من اگر خودم یکم اسباب پرحرفی باشم ناراحتم اخه گفتم شاید کلاس داشتید خسته اید وگرنه شما اصلا پرحرف نیستید اواتارم می دونید برا کجاست اگر گفتید:que:

خواهش می کنم حالا قشنگ شد یانه اخه مثل وسواسی ها کلی کلنجار رفتم اخر اینارو گذاشتم ببخشید پرحرفی می کنم

حتما میگم الان دارم پیش خودم تصور می کنم شما با چه ذوق وشوقی کادو رو باز کردید وبعد یدفعه........:)

ما هم همین جوری نگهش داشتیم یگوشه که این ور اون ور نشه اخه گناه داره تا ببرم مسجد اخه شیخ مسجدمون می گفت تو بعضی چاهها میشه گذاشت که چندین سال فقط مخصوص اینه که توش وسایل که ایات قران داره بزاریم فک کنم مسجد ما داشته باشه ابعضی مسجدها داره بازم میرم میپرسم ببینم جای دیگه ای هم نگه داری میشه

واقعا زشته امسال امدیم خونه جدید یکی از اشناهامون برداشته برای کادو یه پوست یه حیوون اورد که پشتش با خط چهار قل نوشته بودن باور نمی کنید وقتی دیدم تنم لرزید اصلا اینهایی که این کار میکنن چی پیش خودشون فکر میکنن :(

اصلا یک امشب بگذار مثل اوازهای دوران بچگی بخوانم شاد باشم و فراموش کنم بود ونبود ها را رنگ و ریا ها را خواب های رنگی ببینم خواب پرواز خواب اسمان نگران دست های لرزان مامان باشم نگران غم پنهان بابا نگران چشم های همیشه منتظر خواهرانم.عزیزانم راستی چرا این زمانه گاهی اوقات اینقدر سرد و خشن می شود...

سلام سلام حتما حتما ول کرده بجه ها دلشون دریاست پای قولشون می مونن ناراحت نباشید حالا خوبیش اینه یه بچه که هنوز عقلش کامل نشده این کارو کرده اگر ادم بزرگ بود که من دیوونه میشدم چند وقت پیش یه جشنواره بود رفتم بودم دیدم برای دکورشون پای چندتا کبوتر سفید بستن جلوی دکور برای قشنگی خیلی ناراحت شدم

راستش تو این زمونه:cry: برای اینکه بتونی خودت باشی برای اینکه بتونی تو بند غیر خدا نباشی خیلی باید محکم بایستی زمونه سخت شده ولی خب خدا هم هست خدا بزرگه

اصلا یک امشب بگذار مثل اوازهای دوران بچگی بخوانم شاد باشم و فراموش کنم بود ونبود ها را رنگ و ریا ها را خواب های رنگی ببینم خواب پرواز خواب اسمان نگران دست های لرزان مامان باشم نگران غم پنهان بابا نگران چشم های همیشه منتظر خواهرانم.عزیزانم راستی چرا این زمانه گاهی اوقات اینقدر سرد و خشن می شود...

اصلا یک امشب بگذار مثل اوازهای دوران بچگی بخوانم شاد باشم و فراموش کنم بود ونبود ها را رنگ و ریا ها را خواب های رنگی ببینم خواب پرواز خواب اسمان نگران دست های لرزان مامان باشم نگران غم پنهان بابا نگران چشم های همیشه منتظر خواهرانم.عزیزانم راستی چرا این زمانه گاهی اوقات اینقدر سرد و خشن می شود...

سلااااااااام ممنونم الان داشتم یه متن مربوط به دوران کودکی می نوشتم این عکس همون حال و هوا رو داره:smile:

[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920710001644

:w27: