نتایح جستجو

  1. nazanin jamshidi

    بانوی سرزمین من! روح لظیف زنانه ات تشنه است،تشنه ی عشق رویایی یک مرد... شانه ی ظریف و زیبایت...

    بانوی سرزمین من! روح لظیف زنانه ات تشنه است،تشنه ی عشق رویایی یک مرد... شانه ی ظریف و زیبایت منتظر است، منتظر یک حامی،یک تکیه گاه... دستان پر مهرت سرد و بی روح است،در انتظار دستان پر سخاوت یک همراه... و آغوش تو به امید یه مامن گاه... اما هیچ کدام موجب نمی شود تو ارزشت را به زیر آوری...
  2. nazanin jamshidi

    [IMG] شاهزاده ی من! مرا به صلیب دستانت بکش این قظره های زلال باران است که برتن ظریف من می...

    [IMG] شاهزاده ی من! مرا به صلیب دستانت بکش این قظره های زلال باران است که برتن ظریف من می نشیند و مرا به مامن گاه آغوشت می کشاند لبانم را از ترنم بوسه های نمناک ات معطر می کند و مرا لیلی تو میخواند یار من! روح مرا در این معاشقه ی روحانی به آسمان بفرست تا بتوانم ابر های دلتتگی ام را...
  3. nazanin jamshidi

    زندگی من... همه ی دنیای من خلاصه می شود به میان بازوان تو من همه ی هستی ام را به تو می بخشم...

    زندگی من... همه ی دنیای من خلاصه می شود به میان بازوان تو من همه ی هستی ام را به تو می بخشم تو انحصار دنیایم را موید باش! نازنین فاطمه جمشیدی [IMG]
  4. nazanin jamshidi

    ای خواستنی ترین اتفاق زندگی من! در این آفتاب سوزان عشق چتر سایه ات را بالای سرم بگستران...

    ای خواستنی ترین اتفاق زندگی من! در این آفتاب سوزان عشق چتر سایه ات را بالای سرم بگستران... که من لبریز از یاران احساسم... تو رو ح مرا با مهری پاک تظهیر می دهی من با نگریستن به چشمان تو از خود تهی می شوم... باتو می آمیزم و یکی می شوم... مرا باور کن همدم تک تک ثانیه های من! من مدت...
  5. nazanin jamshidi

    من با دیدن تو... با ترنم دلنواز قدمهای تو... با آوای روحانی کلام تو... کولبار خستگی هایم را...

    من با دیدن تو... با ترنم دلنواز قدمهای تو... با آوای روحانی کلام تو... کولبار خستگی هایم را برزمین می کوبم شبنم هایی از اشک شوق را به گلبرگ های نگاهم می بخشم... و عاشقانه هایم را به چشمان می سپارم و خود را در منحصر ترین آغوش دنیا محصور میکنم و هستی ام را به تو می بخشم... چقدر بیتاب بودم...
  6. nazanin jamshidi

    [IMG] لمس انگشتان مردانه ی تو یلدای وهم بر انگیز دستانم را به آتش می کشدو چهره ام را گلگون...

    [IMG] لمس انگشتان مردانه ی تو یلدای وهم بر انگیز دستانم را به آتش می کشدو چهره ام را گلگون می کند من با رقص نوازشگر انگشتان تو بر اندام سرد و زمستانی ام بهاری می شوم و با هرم نفسهای عشق تو، آن هنگام که دستانت در دستان ظریف من قفل می شود جانی تازه می گیرم.... خوشبختی را به چشم می...
  7. nazanin jamshidi

    بستری از آب مرا فرامی خواند... و آغوشی از مهر مرا می پوشاند... میعادگاه من آغوش با سخاوت...

    بستری از آب مرا فرامی خواند... و آغوشی از مهر مرا می پوشاند... میعادگاه من آغوش با سخاوت توست که دریا را از سکه می اندازد... و ساحل را به ورطه ی حسادت می کشاند... سایه تو را که بالای سرم می ببینم تهی می شوم از هر آنچه که بودم و با رقص انگشتان تو برکمر ظریفم بار دیگر متولد می شوم اما نه...
  8. nazanin jamshidi

    دسته گلی از رز... شمیم نفسهای محبوب... کتیبه ای از دل... ترنم عاشقانه هایی بی وصف همه و همه...

    دسته گلی از رز... شمیم نفسهای محبوب... کتیبه ای از دل... ترنم عاشقانه هایی بی وصف همه و همه مرا به سجده گاه تقدیر از یگانه ی هستی می کشاند و امتداد نگاهم را به سوی آسمانی پاک و بی انتها روانه می کند... چقدر خوشبختم و چقدر آرام... مگر چه حقی به این به روزگار داشتم جز تکیه گاهی بی...
  9. nazanin jamshidi

    همدم تک تک لحظه های من! موهایم را با انگشتانت آذین ببند... در آینه ی چشمانم خیره شو... و...

    همدم تک تک لحظه های من! موهایم را با انگشتانت آذین ببند... در آینه ی چشمانم خیره شو... و جایگاه خودت را ببین... تو در قلب تپنده ی زندگی من جای داری... من بی تپش های تو حتی یک لحظه هم زنده نیستم... تو روح مرا تسخیر کرده ای ... جسم مرا به صلیب آرزوهای مردانه ات کشانده ای و پیچک لطیف...
  10. nazanin jamshidi

    [IMG]

    [IMG]
  11. nazanin jamshidi

    بینهایت سپاس [IMG]

    بینهایت سپاس [IMG]
  12. nazanin jamshidi

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ...

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﻟﺮﺑﺎﻳﺖ، ﺩﺭ ﭘﺲ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ بی تاب ﻛﺮﺩ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨـﮓ ﺷﺪﻩ؛ ﻛﺠﺎﻳﻲ ﻳﺎﺭﻣﻦ؟ ﻛﺠﺎیی ﻣﻮﻧﺲ ﻭ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻦ؟ آﻏﻮﺷﻢ ﻳﺦ ﻏﺮﻳﺒﻲ ﺑﺴﺘﻪ،ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻣﺴﺦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ در ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ...
  13. nazanin jamshidi

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ...

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﻟﺮﺑﺎﻳﺖ، ﺩﺭ ﭘﺲ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ بی تاب ﻛﺮﺩ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨـﮓ ﺷﺪﻩ؛ ﻛﺠﺎﻳﻲ ﻳﺎﺭﻣﻦ؟ ﻛﺠﺎیی ﻣﻮﻧﺲ ﻭ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻦ؟ آﻏﻮﺷﻢ ﻳﺦ ﻏﺮﻳﺒﻲ ﺑﺴﺘﻪ،ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻣﺴﺦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ در ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ...
  14. nazanin jamshidi

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ...

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﻟﺮﺑﺎﻳﺖ، ﺩﺭ ﭘﺲ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ بی تاب ﻛﺮﺩ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨـﮓ ﺷﺪﻩ؛ ﻛﺠﺎﻳﻲ ﻳﺎﺭﻣﻦ؟ ﻛﺠﺎیی ﻣﻮﻧﺲ ﻭ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻦ؟ آﻏﻮﺷﻢ ﻳﺦ ﻏﺮﻳﺒﻲ ﺑﺴﺘﻪ،ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻣﺴﺦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ در ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ...
  15. nazanin jamshidi

    فدای تو بشم فاطمه ی نازنینم:w38: نه عزیزم این متون ادبی که من می نویسم فکر نمی کنم مجوز...

    فدای تو بشم فاطمه ی نازنینم:w38: نه عزیزم این متون ادبی که من می نویسم فکر نمی کنم مجوز بگیره...آخه خیلی سخت میگیرن و میگن زیادی عاشقانه است:razz: مهم نیست من نویسنده ام... شاعر که نیستم ... این متون...این شعرها... این نثر ها رو هم همینجوری می نویسم:redface: اصل کار رمان هایی که می نویسم...
  16. nazanin jamshidi

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ...

    باﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﻠﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﺎﻧﻤﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪﺍر ﺷﺪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻎ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﻟﺮﺑﺎﻳﺖ، ﺩﺭ ﭘﺲ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﮔﻨﮓ ﻭﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﺷﺪﻭ ﻣﺮﺍ بی تاب ﻛﺮﺩ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨـﮓ ﺷﺪﻩ؛ ﻛﺠﺎﻳﻲ ﻳﺎﺭﻣﻦ؟ ﻛﺠﺎیی ﻣﻮﻧﺲ ﻭ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻦ؟ ﺍﻏﻮﺷﻢ ﻳﺦ ﻏﺮﻳﺒﻲ ﺑﺴﺘﻪ،ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻣﺴﺦ ﺷﺪﻩ ﻭﭼﺸﻤﺎﻧﻢ در ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ...
  17. nazanin jamshidi

    [IMG] شبگرد عاشق... این منم یه شبگرد عاشق... که هر نفس به امید کلمات بی خواب روزهایش رابه...

    [IMG] شبگرد عاشق... این منم یه شبگرد عاشق... که هر نفس به امید کلمات بی خواب روزهایش رابه مهتاب پیوند می زند تا دمی را با اندیشه هاي ابریشمی اش به خلوت نشیند... از تو و احساس بی آلایشت سخنی به میان آورد و رویاهایش راستاره باران کند.... این منم یه شبگرد عاشق... که هر شام زیر سایه ابر هاي...
  18. nazanin jamshidi

    امشب در کوچه پس کوچه های ذهنم تو را می کاوم... نشانی تو را از چهل چراغ مهتاب می خواهم... و در...

    امشب در کوچه پس کوچه های ذهنم تو را می کاوم... نشانی تو را از چهل چراغ مهتاب می خواهم... و در بنبست عشق، نسیمی از عطر تن تو را می بابم... روحم به آسمان می رود... جسمم در میان دستان تو، به تنپوشی از نور و احساس پوشانده می شود... و من با هر بوسه ی تو، جانی تازه می ستانم و از نو متولد می...
  19. nazanin jamshidi

    غروب همیشه میعادگاه من و توست لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم... سرخی شفق را به زیبایی...

    غروب همیشه میعادگاه من و توست لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم... سرخی شفق را به زیبایی گلهای ارغوانی عشقمان نسبت می دهیم و در لحظه ی فراق خورشید و آسمان،دست هایمان را به هم می بخشیم و امتداد نگاهمان را به بوسه ی پرورگار می سپاریم... پرورگاری که ما را برای هم آفرید و یک روح را در...
  20. nazanin jamshidi

    [IMG]l ﻋﺸﻖ ﺍﻫﻮﺭﺍﻳﻲ ﻣﻦ ﻗﺼﺮﺣﺮﻳﺮ ﺗﻨﻢ , ﺟﺰ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ...

    [IMG]l ﻋﺸﻖ ﺍﻫﻮﺭﺍﻳﻲ ﻣﻦ ﻗﺼﺮﺣﺮﻳﺮ ﺗﻨﻢ , ﺟﺰ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﻴﺪﻱ
بالا