نتایح جستجو

[IMG]

[IMG] هرصبح، با عطر گل رز...با بوسه ای نرم از لبان مقدس تو بیدار می شوم... به این امید که پنجره نگاهم را بگشایم وخودرا به کارناوال نگاه تو برسانم ... تا پاسی از شب تصویر چشمان تورا در پشت پلک هایم به یادگار نگاه دارم... و به هستی ام اعتبار ببخشم..... همسفرم...هیچگاه این خوشبختی را از...

چتر را به حال خود رها کن... من میخواهم میزبان ترنم دلنواز باران،در میان حصار دستان تو باشم.... میخواهم با دستان با سخاوت باران، صورت تو را نوازش کنم... میخواهم با لبان تر و نمناک باران، لبان تو را ببوسم... و موهایم را تزیین کنم... من میخواهم در زیر آلاچیقی از برگ و ریاحین همسر و همراه تو...

ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ... ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ... ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ.... ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ... ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ... ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ... ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ از...

[IMG]

[IMG]

نغمه ی نازنینم... غروب همیشه میعادگاه من و توست لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم... سرخی شفق را به زیبایی گلهای ارغوانی عشقمان نسبت می دهیم و در لحظه ی فراق خورشید و آسمان،دست هایمان را به هم می بخشیم و امتداد نگاهمان را به بوسه ی پرورگار می سپاریم... پرورگاری که ما را برای هم آفرید...

فاطمه ی نازنینم... غروب همیشه میعادگاه من و توست لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم... سرخی شفق را به زیبایی گلهای ارغوانی عشقمان نسبت می دهیم و در لحظه ی فراق خورشید و آسمان،دست هایمان را به هم می بخشیم و امتداد نگاهمان را به بوسه ی پرورگار می سپاریم... پرورگاری که ما را برای هم...

نگار نازنینم... غروب همیشه میعادگاه من و توست لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم... سرخی شفق را به زیبایی گلهای ارغوانی عشقمان نسبت می دهیم و در لحظه ی فراق خورشید و آسمان،دست هایمان را به هم می بخشیم و امتداد نگاهمان را به بوسه ی پرورگار می سپاریم... پرورگاری که ما را برای هم آفرید و...

سلام عزیز دلم... نگارم... خانمم دلم خیلی براتون تنگ شده بود

قسم قسم به چشمای تو....دلم شده فدای تو... دنیام شده دنیای تو....رویام شده رویای تو... قسم به نگاه تو .... عاشق روی ماه تو... آغوش من پناه تو ... میمونم همراه تو... قسم به روزگار تو....من میمونم نگار تو... دستای من بهار تو....میشم دارو ندار تو... قسم به گذشت تو....میام به سرنوشت...

[IMG]

من عروس بهارم.... همسر شاهزاده ای از جنس باران که قداست وجودش را از آسمان به عاریت گرفته و پاکی نگاهش را از دریا... هرم نفس هایش،مهر و ماه را شرمنده می کند ... شبنم های احساسش بر گلبرگهای دلم می نشیند... تن ظریف و ابریشمی ام معطر می شود و مرا جانی تازه می بخشد... نازنین فاطمه جمشیدی [IMG]

تو را می شناسم تو سالهاست که شاهزاده قصر رویاهای منی! تو سالهاست که مونس شب های تنهایی منی تو سالهاست آرزوی دیرین منی و حال به دیدارم آمدی زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم می خواستم از عشق فاصله بگیرم می خواستم تنهایی را مونس لحظه هایم معرفی کنم می خواستم در کلبه بی کسی هایم مسکن گزینم...

ای خواستنی ترین اتفاق زندگی من! در این آفتاب سوزان عشق چتر سایه ات را بالای سرم بگستران... که من لبریز از یاران احساسم... تو رو ح مرا با مهری پاک تظهیر می دهی من با نگریستن به چشمان تو از خود تهی می شوم... باتو می آمیزم و یکی می شوم... مرا باور کن همدم تک تک ثانیه های من! من مدت...

ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ... ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ... ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ.... ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ... ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ... ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ... ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ از...

[IMG]

[IMG]

همسرم امیدمـ باشـ َ امید آخرینمـ باشـ و نوشدارو برایمـ باشـ برایـ اینـ دلـ ریشمـ تو مرحمـ باشـ تو با مهرتـــــ عزیزمـ باشـ تو عشقمـ باشـ تو تنها در كنارمـ باشـ ولیكنـ تا دمـ اخر كنارمـ باشـ كنارمـ باشـ [IMG]

من خانم توام نفسم...دوستت دارم همه کسم... با بوسه ی تو جون می گیرم...اگر تو نباشی من میمیرم با من بمون همیشه...که بی تو یه لحظه ام نمیشه... نازنین فاطمه جمشیدی [IMG]