نتایح جستجو

شوخی کردم عزیزه عمو...جونم..مرسی اومدی عزیزم...عمو که قهر نمیکنه..نمیتونه قهر کنه:w05:

تو هم مراقب خودت باش عزیزه دله داییی....بای بای:biggrin:

خوب پس اسباب بازی هارو رو کن بازی کنیم:biggrin:

:Dتو که راس میگی:biggrin:

خیلی میای و سر میزنی وجی...عمو ناراحته ها:w05:

این همه آدم رو کجا رد کردی رفتن؟نرن کودتا کن؟:biggrin:

قمی ها به کجا میگن،کج:Dقمی هستین؟:D بدو بدو بدو...

کلن فک کنم 2 روز ناهارشون فقط طول بکشه....ای خدا این رفقای سجاد رو از ما نگیر:razz:

کدوم صف بابا...فک کردم هست،طاقچه بالا میذاشتم..بدو برو دنبالش...بره موندی رو دستم ها:biggrin:

واقعن فرار کرد ها...حالا چیکار کنیم:cry:

من برم هماهنگ کنم با مسجد سر خیابون،تو خونه ما جا نمیشن....:razz:

بعله....:biggrin:

کس دیگه نیس دایی...ببین کسی جا نمونده....برم 2 تا گاو بندازم تو چرخ گوشت...کباب دوست داشتن دیگه،نه؟:razz:

دلشونم بخواد آبجی به این ماهی....نشد یکی دیگه...هزار نفر تو صف ان:biggrin:

یدونه شیلا جونم که بیشتر ندارم....بدو بیا که دله داداشی کلی برات تنگیده.....

ماشالله دایی تساعدی افزایش یافتن...20 نفر بودن که....روزه ان دیگه،مگه نه؟:d

آش با جاشه..چی فک کرده،بیاد آبجیه مارو ببره،مارو بپیچونه...آی نفس کش:w43:

خراب نبودن،به من نمیدادی....گفته باشم،خیال شومه اسباب بازی نو رو از سرت خارج کن:smile:

:Dخوب بلد نیستی...بد حرف زدی،دوماده جونشو برداشت و از آخرین فرصت فرار استفاده کرد....میذاشتی این 2 ساعت هم میگذشت،2 تا عزیزم بارش میکردی،دیگه راه فرار نداشت:biggrin:

دووس دارم:dدوس دارم:smile: