همسر نازنین...
همسر نازنین...
من عروس بهارم...
همسر شاهزاده ای از جنس باران...
که قداست وجودش را از آسمان به عاریت گرفته و پاکی نگاهش را از ستارگان...
هرم نفس هایش، مهر و ماه را شرمنده می کند....
شبنم های احساسش بر گلبرگهای دلم می نشیند
و تن ظریف و ابریشمی ام معطر می شود....
مرا...