اصلا یک امشب بگذار مثل اوازهای دوران بچگی بخوانم شاد باشم
و فراموش کنم بود ونبود ها را رنگ و ریا ها را
خواب های رنگی ببینم
خواب پرواز
خواب اسمان
نگران دست های لرزان مامان باشم
نگران غم پنهان بابا
نگران چشم های همیشه منتظر خواهرانم.عزیزانم
راستی چرا این زمانه گاهی اوقات اینقدر سرد و خشن می شود...