نتایح جستجو

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم . بیرون بیمارستان غُلغله بود . چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند . چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند . وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی...

بعضی صبح ها که از خواب پا میشی با خودت فکر میکنی ''نمیتونم از پسش بر بیام'' و بعد تو دلت میخندی چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی! چارلز بوکفسکی

اصلا تیکه نبود باور کنید سوال بود خداحافظ

سیب ترش واای که عطری داره بیخیال شید:mad: هرگز سریع شروع کنید خواهر

بعضی صبح ها که از خواب پا میشی با خودت فکر میکنی ''نمیتونم از پسش بر بیام'' و بعد تو دلت میخندی چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی! چارلز بوکفسکی

بعضی صبح ها که از خواب پا میشی با خودت فکر میکنی ''نمیتونم از پسش بر بیام'' و بعد تو دلت میخندی چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی! چارلز بوکفسکی

توکل به خودش چشم ناراحت نیستم:smile:

من قبلا کیوی با پوست می خوردم:w07: ولی جدیدا انسانتر شدم مودبتر شدم دیگه هول نمیزنم تازه این بو کردنم هستم عطررررررررر سیب

اگه هدف ادم چیزی بزرگتر از انتخاب کردن باشه ادم می تونه نهایتم نتونه ولی تلاش که میتونه بکنه

نه هر چیزی اندازه داره ----------------------------- روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند. -------------------------------------------

خودشناسی :cry::cry: چیزی که باهاش فاصله دارم وتو این داستان موج میزنه

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد...آن قدر که اشک ها خشک شوند.. باید این تن اندوهگین راچلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد..به چیز دیگری فکر کرد.. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد...آن قدر که اشک ها خشک شوند.. باید این تن اندوهگین راچلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد..به چیز دیگری فکر کرد.. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد...آن قدر که اشک ها خشک شوند.. باید این تن اندوهگین راچلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد..به چیز دیگری فکر کرد.. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد

سلام خوبم شکرر شما خوبید همون داستان معروف حضرت موسی میگید که رفت دنبال بدترین:que:

ظااهر کیوی :eek::w15: تبریک میگم بایدم تایید میشد کاربه این خوبی

http://asemoniia.blogfa.com/ خب قرار است رخت های کهنه را به باد بسپارم وبگویمش تا ان دور دست های دور ببرد تا انجا که نقطه شود ودیگر دیده نشود . . . این متن بادقت میخونید:que:

خود میوه ها مخصوصا انار.عاشقشم

خدایا از خودم بدتر پیدا نکردم...!

روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند. روز و شب دارد. روشنی دارد، تاریکی دارد. کم دارد، بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده تمام می شود بهار می آید! جای خالی سلوچ (محمود دولت آبادی)