نتایح جستجو

  1. لیمویی

    ازش پرسیدم که چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی ماها که دیگه احتیاج نداشتیم گفت داداشمی : پول غذای...

    ازش پرسیدم که چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی ماها که دیگه احتیاج نداشتیم گفت داداشمی : پول غذای شما که سهل بود من حاضرم دنیای خودم و بچم رو بدم ولی ابروی یه انسان رو تحقیر نکنم این و گفت و رفت … یادم نمیاد که باهاش خداحافظی کردم یا نه ولی یادمه که چند ساعت روی جدول نشسته بودم و به درودیوار نگاه...
  2. لیمویی

    همینطور که داشتن با هم صحبت میکردن او کسی که سفارش غذا رو میگیره اومد سر میزشون و گفت چی میل...

    همینطور که داشتن با هم صحبت میکردن او کسی که سفارش غذا رو میگیره اومد سر میزشون و گفت چی میل دارین پیرمرده هم بیدرنگ جواب داد پسرم ما هردومون مریضیم اگه میشه دو تا سوپ با یه دونه از اون نونای داغتون برامون بیار من تو حالو هوای خودم نبودم همینطور اب باز بود و داشت هدر میرفت تمام بدنم سرد شده بود...
  3. لیمویی

    اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم ماشالله از ۲-۳ هفته پیش بچتون بدنیا اومدو...

    اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم ماشالله از ۲-۳ هفته پیش بچتون بدنیا اومدو بزرگم شده همینطور که داشتم صحبت می کردم پرید تو حرفم گفت : داداش او جریان یه دروغ بود یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم دیگه با هزار خواهشو تمنا گفت : اون روز وقتی وارد رستوران شدم دستام کثیف...
  4. لیمویی

    خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش...

    خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم اما بلاخره با اسرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای...
  5. لیمویی

    چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای...

    چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها افراد زیادی اونجا نبودن ۳ نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا ۶۰ تا ۷۰ سالشون بود ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا ۳۵ ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه...
  6. لیمویی

    لولویی خودتیییییییییییییی............چرا دیروز غیر فعال بید بودی؟؟؟؟؟؟؟؟/[IMG]

    لولویی خودتیییییییییییییی............چرا دیروز غیر فعال بید بودی؟؟؟؟؟؟؟؟/[IMG]
  7. لیمویی

    سلام...ممنونم...

    سلام...ممنونم...
  8. لیمویی

    لولویی خودتی ..چرا غیرفعال بیدی؟[IMG]

    لولویی خودتی ..چرا غیرفعال بیدی؟[IMG]
  9. لیمویی

    حالا عب نداره میبخشمت[IMG]

    حالا عب نداره میبخشمت[IMG]
  10. لیمویی

    بییییی تلبیت[IMG]

    بییییی تلبیت[IMG]
  11. لیمویی

    ۞۩۞ ____۞۩۞___باران صلوات _____۞۩۞___۞۩۞

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  12. لیمویی

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  13. لیمویی

    هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  14. لیمویی

    تحویل گرفتنیم هسسسسسسسم[IMG]

    تحویل گرفتنیم هسسسسسسسم[IMG]
  15. لیمویی

    وااااا اون همه مگه چقد بود؟؟؟نوش جونم.....گوشت بشه به تنم:D

    وااااا اون همه مگه چقد بود؟؟؟نوش جونم.....گوشت بشه به تنم:D
  16. لیمویی

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  17. لیمویی

    رفتم خولدم [IMG]دیر گفتی خب

    رفتم خولدم [IMG]دیر گفتی خب
  18. لیمویی

    برم ناهار بخولم[IMG]

    برم ناهار بخولم[IMG]
  19. لیمویی

    [IMG]

    [IMG]
  20. لیمویی

    [IMG]

    [IMG]
بالا