بچه بودم مامانم منو برد حموم......یه آدامس دهنم بود که یهو افتاد چون آدامسه تازه بود دلم نیومد ولش کنم خواستم آدامسو بردارم که مامانم گفت:زووووود بااااااش یکمم خودت موهاتو بشور دستم خسته شده.....
منم آدامس تو دستم......آب داااااااااااغ......از ترس مامانم که ندونه آدامسمو از روووو زمین برداشتم...