You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
-
کارگاه داستان نویسی با یسری از بچه ها عناصر داستان کار م کنم در حد اماتور نه قیدار نخوندم تعریفشو شنیدم
-
-
بله. کتاباشو داریم تو کارگاه داستان سفر سیستان. از به. من او ن.فحات نفت البته اخری نخوندم کتاباشو میدم به بچه های کارگاهم
-
گریه اش الکی بود شبت پر از یاد خدا:smile:
-
-
الان هلیم می خورم:biggrin:
-
دستش درد نکنه اقا داشتون رو
-
-
-
وا چه چشمایی خدا حفظش کنه
-
خب حتما یه زمانی جدا بوده از خانواده یا همتش خیلی بالا بود که تونسته از برش بر بیاد من که همش میپزن منم میگم دستشون درد نکنه
-
خدا حافظ اجی . کلی کچل بیریخت زشت بار ما کردی حالا هم داری میری ؟ باشه بروووو خدا به همرات
-
عکسی که فرستادید معلوم نیستش
-
چه ستادی . ستاد حمایت از مردان همیشه گرسنه می گفتید بهتر بود:biggrin:
-
اتفاقا بچه ها خیلی صادقن...
-
-
بله این میشه همون دلگی که تخصص مرد هاس:biggrin: پس الان من تو درجه دوم اشپزی قرار دارم ایول خودم نمی دونستم ممنونم:biggrin:
-
مثل بلبل حرف میزنه اینسری هم می گفت چه دایی خوبی دارم
-
-
باوشه فک کنید من درست کنم چی بشه دیگه . چه اشی از اب دربیاد:biggrin: