نتایح جستجو

  1. rm_arch

    آفریننننننننن

    http://www.blogoscoped.com/files/stripes.html روی لینک بالا کلیک کنید و در تصويری که بازخواهد شد کرکره سياه رنگ را روی طرح، آرام به سمت چپ بكشيدو به آفرینندگی آفریننده اش آفرین بگویید
  2. rm_arch

    سلام سلاممممممممم خوشمل خانوم شما خوفی؟ چه خفلااااا؟ منم خوفم بوس

    سلام سلاممممممممم خوشمل خانوم شما خوفی؟ چه خفلااااا؟ منم خوفم بوس
  3. rm_arch

    تقصیر فاصله نیست هیچ پروازی مرا به تو نمی رساند///// وقتی که تو در کار گم کردن خود باشی

    تقصیر فاصله نیست هیچ پروازی مرا به تو نمی رساند///// وقتی که تو در کار گم کردن خود باشی
  4. rm_arch

    فروغ

    پاییز از چهره ی طبیعت افسونکار بر بسته ام دو چشم پر از غم را تا ننگرد نگاه تب آلودم این جلوه های حسرت و ماتم را پاییز ، ای مسافر خاک آلوده در دامنت چه چیز نهان داری جز برگ های مرده و خشکیده دیگر چه ثروتی به جهان داری جز غم چه می دهد به دل شاعر سنگین غروب تیره و خاموشت ؟ جز سردی و ملال چه می بخشد...
  5. rm_arch

    فروغ

    دوست داشتن امشب از آسمان دیده ی تو روی شعرم ستاره می بارد در زمستان دشت کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد شعر دیوانه ی تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دو باره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از...
  6. rm_arch

    فروغ

    گریز و درد رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم ، که داغ بوسه پر حسرت ترا با اشک های دیده ز لب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم رفتم مگو ، مگو ، که چرا رفت...
  7. rm_arch

    فروغ

    صبر سنگ روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز سوم هم گذشت اما بر سر پیمان خود بودم ظلمت زندان مرا می کشت باز زندانبان خود بودم آن من دیوانه ی عاصی در درونم های و هو می کرد مشت بر دیوارها می کوفت روزنی را جستجو می کرد در درونم راه می پیمود همچو...
  8. rm_arch

    فروغ

    دیدار تلخ به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه ی امیدی را سخت مغروری و می سازی سرد در دلی ، آتش جاویدی را دیدمت ، وای چه دیداری ، وای این چه دیدار دلآزاری بود بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود دیدمت ، وای چه دیداری ، وای نه نگاهی نه لب پر نوشی نه شرار نفس پر هوسی نه فشار بدن...
  9. rm_arch

    فروغ

    چشم براه آرزویی است مرا در دل که روان سوزد و جان کاهد هر دم آن مرد هوسران را با غم و اشک و فغان خواهد بخدا در دل و جانم نیست هیچ جز حسرت دیدارش سوختم از غم و کی باشد غم من مایه ی آزارش شب در اعماق سیاهی ها مه چو در هاله ی راز آید نگران دیده به ره دارم شاید آن گمشده باز آید سایه ای تا که به در...
  10. rm_arch

    فروغ

    ازیاد رفته یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند خود ندانم چه خطایی کردم که ز من رشته الفت بگسست در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست هر کجا می نگرم باز هم اوست که به چشمان ترم خیره شده درد عشقست که با حسرت و سوز...
  11. rm_arch

    فروغ

    افسانه تلخ نه امیدی که بر آن خوش کنم دل نه پیغامی نه پیک آشنایی نه در چشمی نگاه فتنه سازی نه آهنگ پر از موج صدایی ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت سحر گاهی زنی دامن کشان رفت پریشان مرغ ره گم کرده ای بود که زار و خسته سوی آشیان رفت کجا کس در قفایش اشک غم ریخت کجا کس با زبانش آشنا بود ندانستند این...
  12. rm_arch

    فروغ

    نا آشنا باز هم قلبی به پایم اوفتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد باز هم در گیر و دار یک نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد باز هم از چشمه لب های من تشنه ای سیراب شد ‚ سیراب شد باز هم در بستر آغوش من رهرویی در خواب شد ‚ در خواب شد بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز خود نمی دانم چه می جویم در او عاشقی...
  13. rm_arch

    فروغ

    آیینه شکسته دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم افشان کردم زلفم را بر سر شانه در کنج لبم خالی آهسته نشاندم گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست...
  14. rm_arch

    فروغ

    راز من هیچ جز حسرت نباشد کار من بخت بد ، بیگانه ای شد یار من بی گنه زنجیر بر پایم زدند وای از این زندان محنت بار من وای از این چشمی که می کاود نهان روز و شب در چشم من راز مرا گوش بر در می نهد تا بشنود شاید آن گمگشته آواز مرا گاه می پرسد که اندوهت ز چیست فکرت آخر از چه رو آشفته است بی سبب پنهان...
  15. rm_arch

    فروغ

    شهریست در کناره ی آن شط پر خروش با نخل های در هم و شب های پر ز نور شهریست در کناره آن شط و قلب من آنجا اسیر پنجه ی یک مرد پر غرور شهریست در کنار آن شط که سال هاست آغوش خود به روی من و او گشوده است بر ماسه های ساحل و در سایه های نخل او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است آن ماه دیده است که من نرم...
  16. rm_arch

    فروغ

    رویا باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز گذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور روی ویرانه های امیدم دست افسونگری شمعی افروخت مرده ای چشم پر آتشش را از دل گور بر چشم من دوخت ناله کردم که ای وای این اوست در دلم از نگاهش هراسی خنده ای بر لبانش گذر کرد کای هوسران مرا می...
  17. rm_arch

    شعر نو

    فروغ فرخزاد فروغ فرخزاد رویا باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز گذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور روی ویرانه های امیدم دست افسونگری شمعی افروخت مرده ای چشم پر آتشش را از دل گور بر چشم من دوخت ناله کردم که ای وای این اوست در دلم از نگاهش هراسی خنده ای بر لبانش گذر...
  18. rm_arch

    جشن تولد يا سوگواري تولد؟؟؟ تولد vergilangleos

    چرا سوگواری؟؟؟ :w00:خدا نکنههههههه:w00:
  19. rm_arch

    جشن تولد يا سوگواري تولد؟؟؟ تولد vergilangleos

    :w33::w23::w32:ببری جونم تولدت مبارککککک
  20. rm_arch

    شلام دوسی موتولو من بلدم دور زدم

    شلام دوسی موتولو من بلدم دور زدم
بالا