ممنون ایشاالله خدا از دهنتون بشنوه .اوه خوب شد گفتید برگه ها رو چسبوندم . دو بخشه یکیش مخصوص خودم یکیشم برا هرکی که می خواد بیاد روش چیزی بنویسه. الان دارم می نویسم و همو اهداف که گفتیم باهم همونا اجرا میشه
نه خیرم نترسیده بودم:razz: ولی راستش شاید یکم ترسیدم:biggrin: اتفاقا دیروز صبح گربه از لای در داشت بهم زل میزد می خواست بیاد تو خونه :biggrin:کا رهم مثل همیشه همونجا اساسنسور با بهونه های مختلفشون:(
ایشاالله که زودی برگردید. خب قضیه از این قراره که همون شب که تعریف کردم ووقتی خوابیدم موشه اومد سمت کردو چسبید به چسب موش بعد من گیرش انداختم و پرتش کردم بیرون:D