نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

سلام ملینا .. چطولی ؟ خوفی؟

اذیت نکن جون عرفان .. بگو دیگه ... هرچی تو بگی منم میگم چشم... فقط بگو جون من.

بابا همه کاره! خب من که میدونم کارم پیشت میوفته همیشه پسر خوبی میشم...! ببین آخه خیلی سخت میشه اینجوری ... باید چنتا درمیون از عکساشو بردارم و مطلب جاش بذارم. بعد دوباره او عکسارو ببرم تو یه تاپیک دیگه ادامه ی مطلب بدم. می دونی که تاپیکش خیلی سنگین شده . باید بهش نوشته اضافه کنم ا ز عکساش کم...

قربانت مرسی یه سوال بپرسم.. ببین من قبلا یه تاپیک زدم تو تالار ورزشی ... ولی الان که میخوام برم ادیتش کنم نمیشه ! میخوام یه چیزایی اضافه و یه چیزایی ازش کم کنم یه لطفی کن چه جوری دست ببرم توش ... اینم لینکش http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=106495

سلام آرامش عیدت مبارک ... حالت چطوره ؟ ... خوبی؟ دلم برات تنگ شده هااا... عجیب نیست به نظرت!؟

درساتو خوب بخون منم خوشحال شدم دستت درد نکنه که اومدی. شبه تو هم خوش باشه:gol: :gol: :gol:

چه بد !! زودتر برو . حیفه منم امیدوارم . البته می دونم که تو حتما می تونی . اصلا اگه تو نتونی کی بتونه؟ دیگه کم کم مرخص می شم. کاری نداری؟

مرسی ... تو خوبی؟ به سلامتی ... مگه چند وقته نرفتی؟

؟؟؟!!

یعنی منم رو همه ی اعتقاداتم مثل سنگ بودم . البته شاید شما مثل من تغییر عقیده ندی. ولی نمیشه به هیچ چیز مطمئن بود. خب تهران میدون انقلاب مرکز کتاب فروشی هست . حالا شما هرجا که هستی می تونی بری تو مرکز کتابفروشی شهرتون و از اونجا تهیه کنی . البته الآن دیگه چاپ نمیشه و بیشتر باید تو کتاب فروشیای...

شک ندارم که از من سنگتر نیستی .. ولی عیب نداره شما با همون اعتقادات حال حاضرت بخون . ولی جدی میگم که با خوندنش ضربه ی محکمی بهت وارد میشه . تهرانی ؟

سفر به دیگر سو (یا سفر به ایختلان) نوشته ی کارلس کاستاندا (Carlos Castaneda) می تونم قول بدم که هیچ شباهتی به کتابایی تا حالا خوندی و یا تا بعدها خواهی خوند ، نداره . برا من که مثل یه مجله زود تموم شد ! خب فقط باید مسئولیت خوندش رو قبول کنی که اگه یه روز به اعتقاداتت شک کردی نترسی و پشیمون نشی .

خیلی ساده نیست درحالی که پرواضحه ... میتونم راهنماییت کنم ... اگه بخوای بهت میگم چیکار کنی... یه کم شاید اولش سخت باشه ولی آخرش شیرینه ... از خوندن یک کتاب شروع کن تا ببینی اون چیزی رو که بهت معرفی میکنه آیا به ذهن و تخیلاتت میرسیده که وجود داشته باشه؟ اون موقع متوجه میشی خانواده خیلی رتبه های...

نه چه مشکلی ؟ مسلما خانواده جزئی از خوشبختیه ولی فقط جزئی از خوشبختیه نه همه ی خوشبختی! وگرنه وجود چیز دیگه ای که خوشبختی زیادتری بیاره ، مانعی برای خوشبختی در کنار خونواده نمیشه

مشکل چی؟ اینکه علاقه همش به خونواده باشه ؟

مشکل اینه که آدما بهتر از خانواده خواهان پیدا نمی کنن ... وگرنه بی درنگ به سمتشون حرکت می کردن ... بی درنگ.

مطمئناً شما رو نمی شناسم ولی انقد میشناسم که از اول تا الآن به حرفات گوش داده باشم... اعتقادات به خاطر نگاه انسانها به اونا محکم و سفت هستن فقط کافیه انسان نترس و جویا باشه تا این نگاه رو عوض کنه ... نمیدونم ... شاید همونجوری باشه که شما میگی...

حرص در میاره ! خیلی باحال گفتی ! حالا فعلا نزنش ! خب مسلمه که غیر از اینا برای شخصی مثل شما نمی تونه باشه (البته فعلا) ... وگرنه دل بستن به هرکس که نمیشه زندگی ... اونم چیزی که با آتیش شروع بشه مسلمه که با آتیش تموم میشه ... ولی مطمئن باش که یه روز متوجه میشی که هیچ کس ارزش اینهمه دوست داشتن...