نتایح جستجو

مارا چه شد ه ؟ دیوی در کنارمان وسوسه می کند؟ یا خوابی سنگین زمینمان زده؟ چرا؟ چرا؟ دوست داشتن ها بد رنگ شده اند؟ چرا می خواهمت ها پر ننگ شده اند؟ چرا سلام ها نگاهها . سلام نیست ؟ نگاه نیست؟ چیز دیگریست اینجا همان جای پرواز نیست مگر؟ پس چرا بالها کوچکند؟ و پا ها بزرگ

سلام خواهش می کنم:smile:

در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز...مرد است که از پا ننشسته ست هنوز یک مرد که از چشمِ تو افتاد شکست...مرد است ولی خانه ات آباد،شکست

خدا به همرات...........

البته این دوتای اخری عاااالییییییییی:smile:

چیز تازه اگر داری بیا و اضافه کن. بیا و بگو .تا شاید این گره ها این قفلها باز بشه. این همه گره این همه گله . چیز تازه ایی بگو اگر می تونی.:(

ای شاالله که به حقانیت این روز پاک و و تلاشهایی که کردی و زحمتهایی برای درسهات کشیدی نمره ها همه همه عالی بشن. خدا به همرات اجی:)

واضح بگو ببینم چه خبره ؟ چته داداش؟

به من نگاه کن بگو...کجا رو زیر و رو کنم کدوم گلایه رو بگم...چه دردی آرزو کنم به من نگاه کن برو...فاصله باورم بشه در انتظار،بودنت...عذابِ آخرم بشه

سلام اجی خانم که دیر به دیر میاد .سلام اجی خانم که به ما می گه بی معرفت:(. خوبممممم شکر شما چه طوری؟ امتحانا چه طورن ؟ :)

می یایی؟ میری؟ هیچی هم نمی گی؟ کلا ماهم داغون می کنی؟ اصلا هر جور راحتی باش:razz:

خب از هرچی که تو رو به اونی که نمی خوای باشی نزدیک می کنه . فاصله بگیر.یااااااااااااااااااااااااااسین دردت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟

علیک سلام

خب خواستی بهم بگو تو پ خ بگو .منم سنگ صبور اگه لایق بدونی

خدا بهمرات داداشی:smile:

سلام. چی شدی یاسین خوبی؟ دلت برا دوستت گرفته؟

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/170820-%D9%81%D9%82%D8%B7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%85?p=7233266&viewfull=1#post7233266

باد در میان ساقه های گندم غوغایی راه انداخت نام تو را برد کوه به خودش لرزید و غرید نام تورا خواند اسمان با تمام بی کرانگی اش دلش تنگ شد یاد تورا کرد نامت را برد و بارید من من در میان این همه یاد تو سکوت کردم و سکوتم فریادی شد برای درونم تا بهم ریزدبشکند نمام بت های خود ساخته را

اسمان با تمام بی کرانگی اش دلش تنگ شد یاد تورا کرد نامت را برد و بارید

باد در میان ساقه های گندم غوغایی راه انداخت نام تو را برد کوه به خودش لرزید و غرید نام تورا خواند اسمان با تمام بی کرانگی اش دلش تنگ شد یاد تورا کرد نامت را برد و بارید من من در میان این همه یاد تو سکوت کردم و سکوتم فریادی شد برای درونم تا بهم ریزدبشکند نمام بت های خود ساخته را ببخش:cry: